این نوشتار به معرفی و نقد کتاب (تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی) به نویسندگی سیدمهدی زرقانی پرداخته است. کتاب مشتمل بر «چهار بخش و بیست و چهار فصل» است و قصد دارد رد تاریخ ادبی ایران را با «تز اصلی دگردیسی و تکامل ژانرها» در برههها و برشهای تاریخی (سه دوره: از عصر اساطیر تا سده پنجم)، و تنوع فرهنگی ـ اقلیمی روایات و متون را در شکلهای شفاهی و نوشتاری نشان دهد و خطوط برجسته تطور سنت نگارش «تاریخ ادبیات» را در توالی سه نسل (جد ـ پدرـ فرزند) ترسیم کند. در این بررسیها، به دو مؤلفه «برونمتنی» (قدرت سیاسی و ایدئولوژی) و «درونمتنی» (شاخصها) توجه میشود.
عصر اوستایی، باستانی ترین عصر زبان و ادبیات ایران است که تخمینا در هزار یا یکهزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح آغاز گشت و آنچه از این عصر بدست ما رسیده است منحصر به نوشته اوستاست. در آغاز این عصر تیره های آریایی هند و ایران نزدیک بهم زندگی میکردند وگرچه در لهجه مختلف سخن می گفتند ولی به سخن یکدیگر آشنا بودند و قهرمانان مشترک داشتند رسوم و عبادت هم یکسان بود. ایزدان شان زمین و آسمان و مظاهر طبیعت و برخی ستارگان بودند. اینها را "دیوا" می نامیدند بهترین و باستانترین نمونه شعر این عصر را در سروده های گاتا و فصیح ترین نثر را در عبارت وندیداد می یابیم...
کتاب تاریخ ادبیات ویژه دوره دوم دبیرستان شامل دو بخش تاریخ ادبیات قبل از اسلام و ادبیات بعد از اسلام است. این کتاب تالیف محمد جواد تربتی است که درسال 1331 توسط کتابفروشی و چاپخانه علی اکبر علمی منتشر شده است
«فراست» از مفاهيمي است که به دليل تعلق به ساحتها، طبقات، گفتمانها و ايدئولوژيهاي مختلف، به طور همزمان در شبکههاي مختلف مفهومي قرار ميگيرند. با تامل در حوزههاي کاربرد و نظام اصطلاحشناسي آن ميتوان دست کم به دو گفتمان متفاوت، يعني گفتمان عرفي ـ تجربي و گفتمان عرفاني رسيد. در اين مقاله پس از ذکر معناي قاموسي فراست، حوزه معنايي هر يک از اين دو گفتمان را با همبستههاي مفهومي آنها بازمينماييم. ابتدا به بررسي آثار اين دو حوزه ميپردازيم. سپس به طور خاص از آرا مولوي در مثنوي بر اساس «حديث فراست» استفاده ميکنيم. اين حديث در معرفتشناسي عرفاني/ مثنوي از احاديث کليدي است، و سرشت «تابشي ـ انعکاسي» فراست، بصيرت و معرفت مبتني بر تجربههاي وجودي ـ شهودي عرفا و ارتباط آنها با موضوعاتي چون «پيش آگاهي»، «غيببيني» و «انديشهخواني» را تبيين ميکند. همان طور که بر جداسازي اين گفتمان از آن ديگري اصرار ميورزد.
والتر بنيامين هرچند منسوب به مكتب فرانكفورت است، اما هم در مباني تفكر و هم در مواجهه با ماركسيسم و سبك تاملات و سلوك زندگي، پديدهاي است متفرد. تاملات او درباره زبان، ترجمه، تاريخ و... بر جريانهاي فلسفي، هنري، نقد و نظريه بسيار موثر بوده است. به رغم نظر كساني كه تفكر او را فاقد انسجام و پيوستگي ميدانند، دغدغه بنيادين بنيامين در نوشتههايش، تصوير «فقدان»، «فاصله» و «گمشدگي» به قصد راهيابي به «رهايي و رستگاري» است. دو مضمون اصلي تفكر او، «فلسفه زبان» و «فلسفه تاريخ» است. «نظريه زبان» او به «نظريه ترجمه» و حوزههاي ديگري چون معنا، تمثيل، تاويل، نقد ادبي، تراژدي، قصه و رمان راه يافت و بر همين مبنا او به نقد تاريخ باوري و فلسفه تحصلي روي آورد و از زبانشناسي، نشانهشناسي و نقد به معناي متعارف يا مسلط فاصله گرفت. اين تحقيق ميكوشد تا به كانون نظريه بنيامين، يعني زبان و ترجمه، و به تبع آن به تاثير آنها در عرصههاي ادبي بپردازد.