گفتن قصه ارتباطی مشخص را میان عناصر متعدد و اتفاقی، که در نظمی مشخص روی میدهند، برقرار کرد. هر جانور، هر شیء و هر ارتباطی از قدرتهایی مضر یا مفید بهره می برد، قدرتهایی که قدرتهای جادویی نامیده شدند؛ ولی باید قدرتهایی روایی خوانده میشدند، استعدادهایی که در کلمه و در تواناییاش به برقراری ارتباط میان خود و کلمات دیگر در حوزه گفتار نهفته است. روایت شفاهی نخستین، مثل قصههای عامیانهای، که از نسلی به نسلی دیگر تا به امروز به ما رسیده، برساختاری ثابت ـ و تقریبا میتوانیم بگوییم بر عناصری پیش ساخته ـ بنا شده، عناصری که تعداد کثیری از ترکیبها را ممکن میسازد. در این رهگذر، تخیل عامیانه، نه مثل اقیانوسی بیکران است و نه دلیلی دارد که همچون مخزن آبی با ظرفیت محدود، در نظر آید.
کتاب «چرا ادبیات» اثر برجسته دیگری از ماریو بارگاس یوسا است که از متن انگلیسی با فارسی ترجمه شده است. در این کتاب که بخش اول آن درباره اهمیت ادبیات است، یوسا به این پرسش پاسخ میدهد که واقعا «چرا ادبیات؟» چرا خواندن رمان و داستان تا این اندازه اهمیت دارد و همه بزرگان آن را توصیه میکنند؟ این کتاب، که عنوان آن از مقاله نخست کتاب گرفته شده است، شامل دو مقاله و یک سخنرانی است که عنوانهای آن چنین است: چرا ادبیات، فرهنگ آزادی، امریکای لاتین: افسانه ـ واقعیت.
تاریخ ادبیات از قالبهای فکری نویسنده در پیوند با ساختارهای جمعی محیط او سخن نمیگوید، سبک کار او را با تحولات اجتماعی و اقتصادی زمان او در ارتباط قرار نمیدهد، مکانیسمهای آفرینش هنری را در آثار او به تحلیل نمیگذارد، اندیشههای او را در بستر زمان جای نمیدهد، رابطه آن را با تفکر رایج، نظام حاکم، با خواستهای زمان، با منافع طبقات اجتماعی نشان نمیدهد. این بخش از ادبیات را جامعهشناسی ادبی به عهده میگیرد. این کتاب در چهار بخش اصلی اصول و روش، تولید، توزیع و مصرف به زوایای مختلف جامعهشناسی ادبیات پرداخته است.
آثار کلاسیک به کتابهایی اطلاق میشود که معمولا از زبان مردم نمیشنویم که بگویند دارم میخوانمش بلکه همیشه میگویند دارم دوباره میخوانمش. این موضوع دستکم در مورد آنها، که اهل کتاب و مطالعه به نظر میرسند، صدق میکند؛ زیرا جوانترها در سنی هستند که برخوردشان با دنیا با آثار کلاسیک، که پارهای از همان دنیا به شمار میآیند، اهمیتش تمام در این است که برخورد اول است. در واقع این کلمه دوباره که کنار «خواندن» میآید، شاید بازتاب ریاکاری کسانی است که از اقرار به این که کتاب مشهور را نخواندهاند، خجالت میکشند. برای اطمینان خاطر آنها، اشاره به همین نکته کافی است که هر چقدر هم گستره مطالعات سازنده کسی وسیع باشد، همیشه میتوان تعداد بسیاری کتابهای مهم و اساسی نام برد که هنوز نخوانده است.