سخن از پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی که پیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی تا چند سال قبل که هنوز حکومتها به صورت ملوکالطوایفی اداره میشد و هنوز از تقسیم بندیها و مرزبندی های جدید کشوری خبری نبود: مردم ایران سنتی داشتند که پنج روز آخر سال را به حکمرانی یکی از فرودستترین افراد جامعه خود میدادند. و هر چند او حکم میکرد آن را انجام میدادند و بعضا به علت حکمهای متناقض پس از این پنج روز. حکمران منصوب متواری میشد. تا آبها از آسیاب بیافتد. این داستان مردی است دانشمند که به هیبت فرودستان به دهی وارد شد و مردم او را به عنوان حاکم (میرنوروزی) انتخاب کردند. محل وقوع این داستان روستایی متمول در جنوب خراسان است. در حاشیه کویر که مانند سایر نقاط دنیا مردم زیر چتر دو گروه، زندگی میکنند، عدهای کشاورز و عدهای بندار (افرادی که از راه خرید و فروش و بازرگانی فعالیت میکنند). این دو گروه در تقسیمبندیهای بالاده و پایینده، همیشه در کشمکش بوده و همراه حب و بغض نسبت به یکدیگر بودهاند.
فرهنگ جبهه که اصطلاحات و تعبیرات یکی از دفترهای کوچک آن در عرصه فرهنگ گفتاری است عبارت است از آن بخش از دستاوردهای غیر رسمی و غیرآموزشی جبهه های نور در سالهای جنگ حق علیه باطل آنچه حاصل خودجوشی و خودکوشی رزمندگان در محیط طبیعی جبهه ها بوده، مجموعه ای است از افکار، اعتقادات، باورها، پسندها، دلبستگی ها، روابط و عرف و عاداتی که در جبهه تجلی پیدا کرده و برای قبول و تن دادن و پذیرفتن آن هیچ قانون و دستور صریح و اجبار و اکراهی در میان نبوده است. این فرهنگ در سه عرصه گفتار (زبان)، نوشتار(قلم) و رفتار(قدم) به عنوان معارف عامه و فرهنگ عمومی جبهه ها نشان دهنده قسمت اعظم رفتار و محتویات ذهنی، روحیه و افق فکری و ذوق و سلیقه رزمندگان در طول سالیان دفاع مقدس است....
نویسنده کتاب ادبیات شفاهی مردم آذربایجان در مورد این کتاب میگوید: خلق آذربایجان نیز مانند دیگر خلقهای جهان، دارای گنجینه پایان ناپذیری از ادبیات فولکلوریک می باشد. این نوع از ادبیات که طی قرون و اعصار متمادی به وجود آمده، آئینه تمام نمای زندگی مادی و معنوی مردم این سامان بوده و با مطالعه آن میتوان درباره گذشته پرفراز و نشیب مردم رزمنده تصویر روشنی به دست آورد. مردمی که تا توانسته شمشیر زده و هرگاه که نتوانسته با شمشیر زبان به جنگ بیدادگران شتافته است...