مقاله حاضر به تبیین «تجربه عرفانی» و «بیان پارادوکسی» میپردازد؛ در بخش اول به کارکرد اصلی این دو مقاله، در حوزه بیان توجه دارد که خارج کردن زبان از حالت اعتیادی و مرده و بخشیدن زندگی به آن است؛ در نتیجه سخن گفتن به زبانی حقیقی و از روی صدق و یکی کردن دل و زبان. در بخش دیگر به این سوالهای مهم پاسخ میدهند که آیا «متناقض نمایی» خصوصیت ذاتی تجربه عرفانی است و آیا محتوای تجربه عرفانی فقط با بیان پارادوکسی قابل انتقال است یا میتوان همان تجربه را بی آنکه محتوایش از دست برود با بیان غیر پارادوکسی ارائه کرد؟ برای پاسخ به این سوالها، ابتدا نظریات گوناگونی را که در این باره وجود دارد ارائه میکند که بعضی از این نظریات، معتقدند پارادوکسهای موجود در آثار عرفانی صرفا لفظیاند و بعضی دیگر، متناقض نمایی آثار عرفانی را محصول ناتوانی زبان در بیان تجارت عرفانی معرفی میکنند؛ اما پس از رد این گونه نظریات به این نتیجه میرسد که زبان عارفان تنها به این جهت، متناقض نماست که تجربهشان متناقض نماست و زبان، تجربه را درست منعکس میکند. در پایان نیز توصیف آخرین مرحله کمال زبان عرفانی ـ تجربه دیدار با خدا در سخن؛ یعنی، تجربه شطح که نقطه غایی پیوند تجربه عرفانی و بیان پارادوکسی است ـ میپردازد.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
این کتاب دربرگیرنده هفت مقاله به این ترتیب است: پیرامون زبان و زبانشناسی؛ فارسی، زبانی عقیم؟؛ جمله، واحد ترجمه؛ روانشناسی زبان؛ اهمیت استنباط در درک زبان؛ ادراک گفتار؛ و مقایسه مقولات اسم در زبان فارسی و انگلیسی. هر یک از مقالات واحد مستقلی است که میتوان بدون توجه به مقاله قبل و بعد از آن مطالعه شود؛ ولی در تنظیم آنها سعی شده است مباحث کلیتر و زودتر مطرح شود و مقالاتی که به نحوی با هم مرتبط هستند، کنار هم قرار گیرند. این مقالهها جنبه فنی زبانشناسی ندارند؛ ولی در نوشتن آنها خواننده غیرزبانشناس ولی علاقمند به مباحث زبان و زبانشناسی مورد نظر بوده است.
این مجموعه دست گلی است از باغ رنگین اندیشههای شاعر آسمانی و چهارمین غزلسرای بزرگ ایرانی، صائب تبریزی اصفهانی که گل هر غزلش در مشام جان، شمیم دلاویزی از آن بهشت گمشده دارد که غارتگر ایام به یغمایش برد و جز یاد همراه با دریغ چیزی بر جای نگذاشت. در این کتاب 201 غزل از صائب همراه با شرح و تفسیر و همچنین شرح حال صائب آورده شده است.
ملا عبدالرزاق بن حسین لاهیجی از حکما و فضلای قرن یازدهم هجری است. وی بیشتر عمر خود را در قم در پی کسب حکمت و دانش سپری کرد به همین دلیل در بعضی از تذکره ها او را قمی دانسته اند. وی شاگرد صدرالمتالهین شیرازی و داماد او و باجناق ملا محسن فیض کاشانی بوده است. از میرداماد نیز در رفع اشکالات خویش کمک می گرفته است. از شاگردان وی، قاضی سعید قمی را می توان نام برد. تاریخ وفات او را در سال 1072 ذکر کرده اند. او سه تن از پادشاهان صفوی را درک کرده و در مدح شاه صفی و شاه عباس دوم شعر سروده است. وی ابیات زیادی را در رثای اهل بیت سروده است. این تصحیح از 10 نسخه استفاده شده است که نسخه اساس شامل ده هزار بیت است. این تصحیح همچنین شامل فهرست کامل نامها، اماکن، مثلها و حکایات، ترکیبات فلسفی و کلامی و ... است.