کتاب هزارویکشب از بزرگترین یادمانهای ادبی فرهنگ اسلامی است که از بسیاری جهات همچون جامعهشناختی، مردمشناختی، روانشناختی و .... نمایشگر معتقدات و آداب و رسوم و باورهای مردمی و اساطیری جوامع عرب و اسلامی در دوران دراز بوده است و بهویژه از مهمترین و دلپسندترین منابع برای شناخت بینش آن جماعات از کار عشق و عاشقی و مهر و مهرکاری است. درباره مدخل این کتاب، یعنی داستان شهرزاد و شهریار پژوهشهای کمتری صورت گرفته است؛ چنانکه گویی شخصیتهای رنگارنگ قصهها، شخص شهرزاد و سرگذشتش را در سایه انداخته است. نویسنده در این کتاب به بررسی این داستان پرداخته است.
هزارویکشب یکی از منابع عمده مطالعه و تحقیق در فرهنگ مردم برای شناخت جزئیات حال و روزگار عوام و خواص آن روزگاران است؛ الا آنکه افسانههای کتاب غالبا رنگی از مبالغه و گزاف بدانها زده است. اینها همه آگاهیهایی است که از بررسی کتاب هزارویکشب به دست میآید و انگیزههای اصلی نگارنده نیز در تألیف این کتاب، یکی شوق شناخت فرهنگ مردم از طریق پژوهش در قصهها بوده و دو دیگر شگرفی کار زنی چون شهرزاد که پیروزیاش در بیدادستیزی، فرآورده کارگاه صدفه و بخت و از دولت دلفریبی و کرشمهناکی نیست؛ زیرا از آنچه به قول میگوید، به فعل نمیکند، بلکه زاده سخندانی است که سخنی دارد چون سحر و این خود جلوهای است از هوشیاری و کاردانی.
درباره «هزارویک شب» با تمام شهرت و اهمیتش، هنوز پژوهشهای تحلیلی و نظری ادبی به اندازه کافی انجام نشده و هنوز به درستی همه ابعاد و وجوه این اثر شگفتانگیز شناسانده نشده است. این کتاب کوششی است در این راه که چند زمینه از عرصه پهناور پژوهشهای لازم درباره این کتاب را بررسی کرده است؛ زمینههایی مانند نام کتاب، عناصر ایرانی و هندی و عربی هزارویک شب، ساختمان قصهها، شخصیتها، زبان کتاب، رمزها و نشانهها، هزارویک شب و نگاه اخلاقی، جنبههای دراماتیک، تقسیمبندی مضمونی داستانها (عاشقانه، جنایی، سفری، قصههای جن و پری، اخلاقی و عبرتآموز). در پایان کتابف خلاصهای از همه قصههای هزارویک شب آورده شده است.
فرهنگ شناخته ایران، تاریخ فرهنگ سازان نام آور و سرشناس، چه سر آمدان آزاده و مردم دوست و حقیقت جوی و چه متملقان و دروغ پردازان و شاعران دلقک و فرومایه گدا چشم است. اما سر گذشت فرهنگی خود مردم، عامه ناس، چه در ایران و چه در اقاصی جهان اسلام که وسعت تمام داشت و مردم رنگارنگی از اقوام و ملل گوناگون در سراسر ش جمع آمده بودند و در کنار هم میزیستند، تا آنجا که میدانم به صورتی منظم و جامع، هنوز نوشته نشده است و آنچه در زمینه «شناخت کم و کیف گذران مردم در ایران و در جهان اسلام که چه سان زیستند، بر چه بودند و بر ایشان چه رفت» تألیف یافته و به اطلاعمان رسیده است، بسیار اندک است. این مردم چه میگفتهاند و به چه میاندیشیدهاند؟ بی گمان همه، سراسر فرهنگی سرشناسان را، اگر هم به درکش نائل میآمدند، نمیپذیرفتهاند و از قبول و احتمال آن به لطایف الحیل تن میزدهاند و بنابراین در مقابل فرهنگی رسمی، فرهنگی دیگر، که ادبیات و فرهنگی «مقاومت» نامیده شده، نضج میگرفته است. و گاه نیز بزرگان فرهنگی، سخن از زبان آنان میگفتهاند و در نتیجه بازگو کننده خواستها و آرمانهای مردم بودهاند و مردم هم احساس میکردهاند که با ایشان همدلی و همدمی دارند.
این کتاب دربرگیرنده پنج نوشتار از جلال ستاری در حوزه فرهنگ و هویت فرهنگی است. عناوین نوشتارها بدین ترتیب است: علل غایی توسعه فرهنگ، کیفیت زندگی و هویت انسان؛ از ونیز تا هلسینکی؛ نخستین مجمع وزرای فرهنگ کشورهای آسیایی؛ سیاستهای کمک به آفرینش هنری؛ ضرورت شناخت هویت فرهنگی.