برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
تأمل در قالبهای شعری از چند دیدگاه اهمیت دارد. نخست اینکه جستاری است در شناخت خاستگاه و پیشینه هر قالب ادبی. دوم، رابطه قالب ادبی با درونمایههای آن را نماین میکند و سوم اینکه شناخت قالب ادبی را از دیدگاه ادبیات تطبیقی و تأثیرگذاری یا تأثیرپذیری آن ممکن میسازد. ضرورت این تحقیق دو چندان است. از آن روی که، سهپاره ریختی است که در روزگار ما بازیابی و بازسازی شده است. در این مقاله، نگارنده میکوشد درباره علل و چند و چون عناصر و موضوعات پیشگفته شرح و توضیح دهد.
در اين مقاله به بررسي عرفان و تصوف نظامي خواهيم پرداخت. بحث آغازين اين خواهد بود که آيا نظامي را ميتوان همچون سنايي، عطار، مولوي و ديگران، شاعري عارف ناميد. سپس به اين نکته ميپردازيم که آيا او صوفي رسمي بوده يا تحت تأثير گسترش اين انديشهها در اين دوره نمودي از آن در آثارش ديده ميشود. سپس نظرات وي را درباره مطرح شدن اين انديشهها در شعر خواهيم آورد و بازتاب اعتقادات عرفانياش را در زندگي عملي و شعرش به تماشا خواهيم نشست و آداب سلوک و موانع سلوک و آنچه را مرتبط با تصوف و عرفان است و در آثارش جلوه دارد، را نيز بحث و بررسي خواهيم کرد. همچنين نظرات او را درباره صوفيه عصر خود و ديدي که نسبت به آنها داشته را مطرح ميکنيم و درباره زهد و دنياگريزي که بخش پررنگ تصوف او را شامل ميشود به تفصيل سخن خواهيم گفت و اثبات خواهيم کرد که نظامي شاعري عارف نيست و در عالم عرفان و صوفيگري، دريافتهاي شاعران بزرگ عارف، همچون سنايي و عطار و مولوي و ديگر شاعران عارف را از مباني و اصول عرفاني ندارد.