در این کتاب از آداب و رسوم مردم مسلمان شیعی تهران از زاده شدن تا مردن و برخی از خرافات و معتقدات آن مردم سخن رفته است. در مجموع میتوان گفت آنچه در این کتاب آمده، کمابیش از زمان کنونی تا به دویست سال پیش کشیده میشود.
ادبیات شفاهی ادبیاتی است که به دفتر نیامده و در سینه و یاد و حافظه هر ملتی وجود دارد. به گمان از زمانی که بشر برابر طبیعت قرار گرفت و خود را چیزی جز آن اما در آن دید ادبیات شفاهی پیدایی یافت. به عبارت دیگر ادبیات شفاهی از زمانی که انسان به گپ درآمد و زبان رابط او با جهان بیرونی و درونی اش شد، از مغز به مغز و از سینه به سینه، به امروز رسید. سرایندگان و گویندگان بیشتر و پیشتر گمنام بوده اند، و شک نیست که ادبیات شفاهی مثلا قصه حاصل تخیل و تمنییات گروهی است که گاه در تحت اوضاع و احوال همسان و گاه ناهمگون بزیسته اند...
نگارنده در ابتدای کتاب یادآور میشود که "موسیقی عامیانه ناظر بر وقایع مهم زندگی از جمله تولد تا مرگ است .این هنر بنابه مقتضیات زمان و مکان و موضوع فرق پیدا میکند و در واقع بیان احساسات پاک و صادقانه مردم است که در فرم و قالب مناسب با موضوع و فعالیت ارائه میشود .موسیقی عامیانه ایران در تمام اشکال خود سرشار از مضامین اسلامی است و این امر جزء ویژگیهای این هنر ساده و بی پیرایه نیز محسوب میشود ."وی در این کتاب نغمهها و سرودههای عامیانه را در قالب یازده موضوع که عمدتا نام و نشانی از مولای متقیان علی (ع) دارند گردآوری و بررسی نموده که عبارتاند از" :ترانههای کار"، "دامداری"، "اعتقادات و باورهای عامیانه در خصوص ابزار موسیقی"، "نغمات و دعاهای رمضان"، "موسیقی در آیینهای نوروزی"، "دوبیتیهای عامیانه"، "متلها یا قصه ترانههای عامیانه"، "لالاییها"، "نغمههای عروسی"، "نغمههای حماسی " و "ترانههای مذهبی ."در بخش انتهایی کتاب، "منابع و ماخذ "و "نمایه "فراهم آمده است .
آنچه در این کتاب آمده است، گزیدهای است از مقالاتی چند در نقد برخی آثار مربوط به زبان و فرهنگ مردم ایران در دو بخش. در بخش اول چهار یادداشت به این ترتیب آمده است: یادداشتهایی درباره امثال و حکم دهخدا، یادداشتهایی درباره فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده، یادداشتهایی درباره فرهنگ عوام امیرقلی امینی و صادق هدایت و فولکلور در ایران. آداب و رسوم و اعتقادات عامه در کتاب «ایرانشهر»، چند یادداشت در حاشیه کتاب «بامدی»، البسه زنان ایرانی از سده سیزدهم هجری تا امروز، فرهنگ لری، منشور طلایی و طالبآباد نیز عناوین بخش دوم کتاب را شکل میدهند.
کتاب «خلسه» از نوشتههای بازپسین سالهای زندگی محمدحسن خان اعتمادالسلطنه و دوران پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار است. نویسنده یارایی نداشته که اندیشه خود را آزادنه و رک و راست و بیپروا به روی کاغذ آورد، از اینروی چنین وا مینماید که در حالت بین خواب و بیداری دیده است که پادشاهان ایران یازده تن از صدور قاجار را ـ از حاجی ابراهیم اعتمادالدوله شیرازی تا میرزا علیاصغر خان اتابک (امین السلطان) ـ به بازپرسی کشیده و درباره آنان داوری کردهاند. نوشتن این کتاب پس از سفر ناصرالدین شاه به عراق عجم آغاز شده است که این سفر در واپسین هفتههای سال 1309 قمری آغاز شده و در آغازهای سال 1310 قمری پایان یافته است.