شاهنامه فردوسی اثری گرانقدردر تاریخ ادب فارسی است که شاعران و نویسندگان بسیاری در مقام نظیرهگویی و تقلید از آن برآمدهاند. شاعران کُرد نیز همچون سخنوران دیگر اقوام ایران زمین، داستانهای مختلف شاهنامه را گاه ترجمه و گاه با ابداعاتی بازآفرینی کردهاند. بیتردید معرفی و تأمل در منظومههای پهلوانی پس از شاهنامه، میتواند پرده از برخی مسائل مبهم این اثر سترگ بردارد و در تقویت روحیه وحدتبخشی و ایراندوستی قومیتهای ایران مؤثر باشد. در این پژوهش نخست منظومه شمقال و رستم کُردی معرفی، سپس با داستان رستم و شغاد شاهنامه و روایتهای تاریخ ثعالبی، طومار نقالیِ شاهنامه، هفت لشکر و فردوسینامه انجوی شیرازی مقایسه و سنجیده میشود.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
این کتاب، ترجمهی فارسی از متن عربی شاهنامهی ثعالبی است که با دورهی سلطنت پادشاهان اساطیری (کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید) آغاز میشود وسپس سلطنت ضحاک و نابودی او به دست فریدون، و آغاز سلسلهی کیانی و دورهی حماسی بازگو شده و سرانجام دورهی تاریخی تا پایان سلطنت یزدگرد روایت میشود.
تعریف که در جواب ماهیّت و چیستی اشیاء و پدیدهها میآید، بیشتر در فلسفه و منطق شناخته شده است. امّا در ادبیات نیز از تعریف برای کارکردهای گوناگونی، از جمله تعلیم، طنز و بیان هنری استفاده شده است. تعریف در شعرِ معاصر نوعی اسلوبِ بیان است که در کتابهای بلاغت سنتی و جدید توجّه چندانی بدان نشده است. هر چند تعریفهای هنری در شعر معاصر خالی از ارزش زیباییشناختی و تصویرگری نیستند، امّا اهمیت این شیوه و الگوی بیانی در شعر کلاسیک بیش از آنکه زیباییشناسانه باشد، فکری و محتوایی است. از اینرو، تعریف دریچهای برای درک جهانبینی و افکار شاعر است. در این نوشتار به بررسی انواع تعریف، چه از نظر محتوایی و چه از نظر ساختارِ صوری آن در ادبیات پرداخته میشود. ساختار جملات تعریفی در ادبیات معاصر به صورت «بدل»، «جمله اسنادی» و «سهجزیی بیفعل» نمایان شده است.
متناقضنمايي يکي از جلوههاي زيبايي بيان در آثار ادبي است. اين هنر ادبي ممکن است به صورت تعبير يا ترکيب به کار برود. در اشعار صائب هر دو صورت اين شگرد ادبي در پيوند با هنرهاي بلاغي و زيباييشناختي استعاره، تشبيه، تصوير دو وجهي، کنايه، مجاز، ايهام و غلو در آميخته و زيبايي مضمون و بيان او را دو چندان کرده است. کشف اين پيوندها ميتواند به فهم مقصود و مرام شاعر کمک شاياني ميکند. در اين مقاله اقسام متناقضنمايي همراه نمودار در اشعار صائب به دست داده شده و عوامل شکلگيري آن مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است.