با توجه به اسناد تاریخی میتوان از میانه قرن دوازدهم هجری، شعر فارسی به ویژه در هند را به دو جریان عمده «نازكخیالان اصفهانی» و «دورخیالان هندی» منشعب كرد؛ این انشعاب به گونه بارز، در تذكرههای هندی و فارسی قرن دوازدهم و نیز در شعر خود شاعران منعكس گردید. این مقاله بر آن است كه تذكره سفینه خوشگو (نگارش 1137-1147 ق) نقش مؤثری در مرزبندی میان این دو جریان ادبی و همچنین در معرفی و تفكیك طرز دلپسند هندیان موسوم به طرز خیال، از طرز شاعران ایرانی ایفا كرده است. خوشگو در تذكره خود با قضاوت و ارزشگذاری شعر معاصرانش و كاربرد اصطلاحات نقد صورتگرایانه، از یكسو، جریانهای ادبی مطرح در این دوره را مستقل از یكدیگر شناسانده و از سوی دیگر با معرفی استادان برجسته و خردهسبكهای مطرح در طرز خیال هندی به تبیین مبانی نظری این شیوه شاعری در میان پارسیگویان هند در قرن دوازدهم پرداخته است.
یکی از مسائل مبهم و غامض ادبیات، چگونگی بازگشت ادبی است. بازگشت ادبی مرز انفصال و گسست ادبی در حوزه فرهنگ و تمدن مشترک است. بنا بر اسناد تاریخی، تا برههای از تاریخ، سنت ادبی متجانس و همگنی را در جغرافیای فرهنگ مشترک میتوان دید. بازگشت ادبی در ایران سبب میشود تا فرایند سنت ادبی همگن دچار گسست گردد. سخنوران و ادیبان ایرانی با گزینش سبک خراسانی و عراقی، آگاهانه و ارادی از سبک هندی فاصله میگیرند. اما سبک هندی در سه حوزه فرهنگی افغانستان، شبه قاره و ماوراءالنهر استمرار مییابد. این کتاب تلاش میکند تا علل و عوامل بازگشت ادبی را برجسته نموده تا بتواند فرایند تداوم سبک هندی را استدلال نماید.
سید عبدالقاهر قاهری (1265- ؟ قمری) متخلص به مدام و مشهور به مدام دیری از شاعران جنوب ایران بود. او که به سیر و سیاحت مشغول بود، ده سال را در هندوستان سپری کرد. اشعار وی در قالب های قصیده، مثنوی، غزل، ترجیع بند و مسمط می باشند و گونه ای باز تولید سنت ادبی شعر فارسی به شمار می روند. غزلیات دیری، بیشتر به تبعیت از سبک عراقی و هندی خصوصا حافظ و صائب می باشد و مثنوی های او تحت تاثیر مضامین بلند نظامی گنجه ای چون خسرو و شیرین می باشد. کتاب حاضر به اهتمام علی هوشمند و توسط انتشارات شروع در سال 1383 در اختیار علاقمندان فرهنگ و ادب فارسی قرار گرفت.
هدف این کتاب آن است تا تصویری از نقد ادبی، دیدگاهها، نظریهها و اندیشههای رایج در جامعه ادبی فارسیزبانان در فاصله سالهای 900 تا 1200 هـ.ق را ارائه دهد. در این تحقیق به مسائل عمده ادبیات و نقد ادبی در متون فارسی نظری افکنده شده و نویسنده کوشیده تا دیدگاههای انتقادی و اندیشههای مؤثر در ذوق زمان و روند خلاقیت ادبی عصر صفوی را بررسی کند.
محتشم کاشانی (935 ـ 996 ق) را به سبب قصایدش که در استواری به قصاید انوری و خاقانی میماند، «خاقانی ثانی» و به واسطه ترکیببند پر شوری که در مرثیه امام حسین (ع) سروده، «حسانالعجم» نامیدهاند. اما وجه خلاقه سبک محتشم ـ که چندان مورد توجه سبکشناسان و مورخان ادبی قرار نگرفته ـ نه در غزلها و قصاید، بلکه در دو رساله «جلالیه» و «نقل عشاق» اوست. به لحاظ ساخت روایی ـ تغزلی و بیان تجربههای وقوعی و واسوختی، این دو رساله منحصر به فردند و در تبیین مکتب وقوع و واسوخت نیز، آنگونه که باید، مورد توجه محققان قرار نگرفتهاند. محتشم روایت منثورعشق واقعگرا را با غزلهای بالبداهه (و گاه نیز برای تکمیل مطلب با قالبهای شعری دیگر) درآمیخته و گونه ادبی متفاوتی ابداع کرده است. موضوع این مقاله، معرفی این گونه ناشناخته و تبیین ویژگیهای ساختاری و سبکی این نوع روایت تغزلی در این دو رساله محتشم است.