این مقاله شیوه عملکرد جملات پرسش واژهای (ساده و مرکب) را در زبان فارسی، بر اساس دستور ساختاری مبتنی بر دیدگاه گُلدبِرگ (GoldbERC 2008) مورد بررسی قرار میدهد. هدف این مقاله ارزیابی شیوه تحلیل و نوع نگرش این رویکرد در بررسی این نوع جملههاست. بررسی جملههای پرسش واژهای نشان میدهد که اصول و شروطی که در دستور زایشی، نحوی خوانده میشوند. انگیزههای کاربردی و درونبافتی دارند. از این رو انقیاد صرف به اصول زایشی در توجیه تنوعات ساختاری کافی نیست.
تمثیل رویا به گونهای از داستانهای تمثیلی اطلاق میشود که عناصری چون رویاگونی، حضور راهنما، سفر به جهان ماورا، بازگشت به جهان بیداری و بازگویی داستان سفر، به شکل قراردادی در آنها تکرار میشود. متنهای این نوع ادبی ویژگی اسطورهها را دارند؛ بارها در متنهای پس از خود باززاده شده و با همدگیر در مکالمهاند. منشا این نوع داستانپردازی، به زمان و مکان معینی محدود نیست و در عالم اسطورهها و قبایل بدوی دور از قلمرو تمدنهای بزرگ جهان هم نظایری دارد. این نوع ادبی پیش از آنکه حاصل گردهبرداری تمدنی از تمدن دیگر باشندف به محتوای کهنالگویی بشر و تخیل او از مفهوم مرگ و زندگی دوباره وابسته است. با توجه به اینکه این نوع روایت ساختار واحدی دارد و از قراردادهای یکسانی پیروی میکند، در این نوشته کوشیدهایم ساختار و کارکردهای بیش از بیست روایت از سفرهای روحانی در چهان مردگان را در گستره زمانی و مکانی گوناگون استخراج، مقایسه و ذیل نوع ادبی «تمثیل رویا» دستهبندی کنیم.
این جستار به بررسی ارتباط متقابل ساخت اطلاع و ترتیب سازههای جمله براساس نظریه دستوری نقش و ارجاع و به ویژه نظریه ساخت اطلاع لمبرکت میپردازد. ابتدا، با استفاده از نظریه ساخت کانون لمبرکت، به معرفی انواع ساخت کانون در زبان فارسی و نحوه تظاهر آنها خواهیم پرداخت. هدف اصلی این نوشتار تعیین ارتباط ساخت اطلاع و ساخت نحوی در زبان فارسی است. با مطالعه و بررسی ترتیب سازههای جملههای ساده لازم و متعدی، که تحت انواع کانون قرار دارند، به دنبال یافتن تأثیر متقابل ساخت نحوی و ساخت اطلاع خواهیم بود.
در این مقاله، شیوه عمل کرد ساختهای پرسش واژهای ساده و مرکب را در زبان فارسی، براساس نظریه فاز مبتنی بر آخرین دیدگاه چامسکی (2001 و پس از آن) بررسی کردهایم. هدف از این پژوهش، ارزیابی شیوه تحلیل و نوع نگرش این روی کرد در بررسی این گونه ساختهاست. بررسی ساختهای پرسشواژهای نشان میدهد که زبان فارسی مشتمل بر دو نوع جمله پرشی بدین شرح است: نخست، پرسش واژه واقع در جای اصلی؛ دوم، پرسشواژه حرکت کرده. بررسی نوع اول نشان میدهد که حرکت در سطح منطقی در زبان فارسی، با این گونه حرکت در زبان انگلیسی، متفاوت است. زبان فارسی در برابر محدودیتهای نحوی، حساس است و در سطح منطقی، رفتاری همانند حرکت آشکار پرسش واژه (حرکت نحوی9 دارد؛ بنابراین، چنین حرکتی در زبان فارسی، حرکت آشکار عملگر پرسشی تلقی میشود و اشتقاق اینگونه جملهها با حکت عملگر پرسشی، امکانپذیر است. بررسی نوع دوم، بیانگر آن است که حرکت پرسش واژه در زبان فارسی، در دو جایگاه متفاوت روی میدهد: نخست، گروه کانونی و دوم گروه منظوری.
در اين مقاله ساختار افعال دومفعولي در زبان فارسي مورد بررسي قرار ميگيرد. چنين بررسياي در چارچوب دستور ساختاري گلدبرگ (زيرچاپ)، نگاهي متفاوت (غيرخطي) به چنين افعالي دارد. يکي از اهداف اين پژوهش، تبيين ويژگيهاي دروني ساختارها و تعيين انواع ساختارهاي افعال دو مفعولي در زبان فارسي است. در اين مقاله درصدديم تا با نمايش تمايزات ساختاري افعال دو مفعولي در زبان فارسي، نقطه تلاقي نحو و کلام را نيز نشان دهيم. علاوه بر تفاوتهاي نحوي و صوري ميتوان به تمايزات کاربردي و کلامي نيز اشاره کرد. اين مهم، تنها با نگاهي تعاملي (ميان نحو و کلام) و به بيان ديگر، رويکردي صوري ـ نقشي ميسر خواهد بود. بررسي دادههاي فارسي نشان ميدهد که تاثير ساخت اطلاع و تعامل آن با پذيرا و کنش رو در چنين ساختارهايي اجتناب ناپذير است. بنابراين اين بررسي نشان ميدهد عوامل کاربردي، همگام با عوامل نحوي صوري در عملکرد وابستههاي اسمي تاثيرگذار هستند. ساخت اطلاع بر نحوه توزيع وابستههاي اسمي و ميزان سيطره آنها در جملات فارسي تاثير بسزايي دارد. از اين رو، اين ساختارها علاوه بر تمايزات صوري، تفاوتهاي اطلاعي نيز دارند. درنتيجه، با اتکاي به توجيههاي نحوي در کنار ملاحظات کاربردي، ميتوان به تبيين چندجانبه و جامعي که هدف اصلي اين پژوهش است، دست يافت.