كتاب «دستور به مثابه علم» اثر ريچارد كي. لارسن( 2010 )، كه توسط انتشارات مؤسسه فنّآوري ماساچوست به چاپ رسيده است، به مطالعه علمي دستور پرداخته و تلاش كرده است تا از منظري علمي، ويژگيهاي زبان را تبيين كند. مقاله حاضر تلاشي است براي معرفي و نقد اين كتاب. در ادامه ابتدا به تشريح ساختار و محتواي كتاب خواهيم پرداخت و سپس ويژگيهاي مهم كتاب را مرور و آن را نقد خواهيم كرد.
کتاب، مشتمل بر دو بخش "نگارش" و "ادبیات و برگزیده متون" است. در بخش "نگارش" پس از تاریخچه زبان فارسی، هر یک از مباحث، بسته به اهمیت و کاربرد آن، به اختصار یا به تفصیل مطرح شده است؛ چنانکه مباحث مربوط به نشانه گذاری، املای کلمات، نکات دستوری و تلخیص، به اختصار و در حد نیاز دانشجویان است. در بخش دوم کتاب (ادبیات و برگزیده متون) پس از بحثی مختصر درباره ادبیات و اهمیت آن، از مباحثی سخن به میان آمده است که آشنایی با آن، به خواننده کمک می کند تا ظرافتها و زیبایی های یک اثر ادبی را بهتر دریابد و لذت بیشتری ببرد. در بحث از هنرهای ادبی، وزن عروضی و قالبهای شعری، بنا را بر اختصار نهادیم، اما سه مبحث دیگر، یعنی انواع ادبی بر اساس محتوا، سبکهای شعر فارسی و مکتبهای ادبی که از اهمیت ویژه ای برخوردارند، قدری مفصل تر بیان شده است...
این کتاب در دو بخش تنظیم و نوشته شده است که بر روی هم مرتبط به هم می باشند. بخش اول: از آغاز تا اول بحث مصدر برای یادگیری و آموختن زبان برای کسانی است که خواندن و نوشتن زبان مادری خود را نمی دانند که در این بخش تا حدودی آنها را خواهند آموخت و آمادگی لازم را برای خواندن بخش دوم کتاب پیدا خواهند کرد. با خواندن بخش دوم اگر با دقت صورت بگیرد می توانند کاملا زبان مادری خود را بیاموزند. بخش دوم: از مصدر و روش به دست آوردن افعال از آن، تا آخر را شامل می شود. این بخش از کتاب برای کسانی است که آشنایی آنها با زبان یا متوسط و یا در حد کمال است که با خواندن آن بر اشتباهات یا اغلاط و پیچ و خم های دستور زبان واقف و علل تغییرات و دلایل دستور زبان جدید را خواهند آموخت و سپس به قضاوت خواهند نشست زیرا در این کتاب طرز خواندن و نوشتن و بکار بردن علائم حرکت به طور صحیح و مصدر و صرف فعل تغییرات کلی پذیرفته و از اشتباهات و اغلاط و زیاده گوییهای بی مورد و اغتشاش و هرج و مرج ها و دلایل نادرست و ندانم کاریها پاک و سهل و آسان و قابل فهم گشته است
مقاله حاضر از نگاهي جديد به بحث پيرامون فرايند مجهول در زبان فارسي ميپردازد. بر خلاف رويکردهاي سنتي، که افعال را شامل دو نوع اصلي ناگذرا و گذرا (يا لازم و متعدي) ميدانند، اين مقاله نشان ميدهد که مولفههاي معنايي افعال به گونهاي هستند که تقسيمبندي آنها در دو يا چند مقوله مطلق امکانپذير نميباشد. نگارنده براي نشاندادن اين نکته ابتدا مراحل و دلايل مجهولسازي را از ديدگاه دستوريان و محققان پيشين مورد بحث قرار داده و نهايتا ادعا کرده است که مهمترين دليل مجهولسازي در فارسي کانونيزدايي از عامل است. اما از آنجا که تجلي نقش عامل در افعال مختلف يکسان نيست لذا جملات مجهول علي رغم روساخت مشابه ويژگيهاي متفاوتي دارند. در نهايت، نگارنده ضمن تاييد نظريه پيش نمونهها بر لزوم اجتناب از مطلقنگري در بررسي پديدههاي زباني تاكيد کرده است. دستاورد اين مقاله ترسيم يک پيوستار فرضي براي فرايند مجهول در زبان فارسي است که در پايان مقاله آمده است.
این مقاله با هدف ارزیابی انگاره زایشی فراگیری زبان برپایه دادهها و شواهد فراگیری نحو زبان فارسی نگاشته شده است. در این پژوهش، نخست ویژگیهای بنیادی زبان کودک را برشمرده و استدلال کردهایم که کشف این ویژگیها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، زمینهساز معرفی انگاره زایشی فراگیری زبان بوده است. پساز معرفی انگاره زایشیِ فراگیری زبان، این سؤال مطرح شده است که دانش زبانیِ ذاتی و زیستی (دستور همگانی)، چه ماهیتی دارد و چگونه در دستور کانونی، نمود مییابد. برای پاسخگویی به این سؤال، نخست دو دیدگاه پیوستگی و بلوغی را درباره ماهیت دستور همگانی و شیوه بازنمایی آن در زبان کودک، مطرح کرده و سپس شواهدی را از روند فراگیری نحو ازسوی یک کودک فارسیزبان، بهدست دادهایم تا معلوم شود کدامیک از این دو دیدگاه، بهتر میتواند شواهد را تبیین کند. حاصل بحث، این است که هیچیک از دو دیدگاه پیوستگی و بلوغی، بهتنهایی نمیتوانند ویژگیهای زبان کودک را تبیین کنند. درنهایت، بر این نکته تأکید کردهایم که انگاره فراگیری زبان نمیتواند صرفاً صوری باشد؛ بلکه باید بتواند گرایشهای نقشیِ کودک را نیز تبیین کند؛ آنگاه انگارهای را برای ترسیم سیمای پیشرفت زبان کودک، پیشنهاد کردهایم.