مجموعه پیش رو آثار برگزیده از میان صدها قطعه شعر است که از سراسر کشور برای کنگره بزرگداشت سرداران شهید استان اصفهان فرستاده شده است و پس از نقد و بررسی و گاه تصحیح آثاری که به نحوی با دفاع مقدس مناسبت داشته و دارای ارزشهای ادبی و هنری نیز بوده برای چاپ و نشر انتخاب گردیده اند.
یکی از بهترین روشهایی که تا امروز در جهان برای بیان احساسات، اعتراضات و بیان موضوعات دیگر خلق شده «شعر» است. دنیای شعر دنیای لطیف، ساده و دوستداشتنی است. حرفی که با عروض خاصی بر دل مینشیند. ادبیات معاصر ایران در دل تاریخ خود نویسندگان و شاعران پرآوازه زیادی داشته است که هرکدام از آنها سبک و طبع متفاوتی داشتهاند. «سیمین بهبهانی» شاعر نامدار ایرانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» از شاعران و نویسندگانی که در دوره او میزیستهاند، نوشته است. این کتاب شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست. کتابی که اگرچه تنها یک کتاب است اما خواننده را با چندین کتاب و چندین نویسنده آشنا میکند. در این اثر گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی افراد همچون «منوچهر آتشی»، «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی»، «پگاه احمدی»، «مهدی اخوان ثالث»، «پروین اعتصامی»، «قیصر امین پور»، «گلی ترقی»، «صادق چوبک»، «سهراب سپهری»، «همایون شجریان»، «شیرین عبادی»، «فروغ فرخزاد»، «فریدون مشیری» و «عباس معروفی» را در قالب خاطرات، دریافتها و برداشتهای شاعرانه شرح داده شده است. وی در ابتدای این مجموعه با لحنی شاعرانه به برخی خردهها در باب شعر خود پاسخ میگوید و طی آن, به این موضوعات اشاره میکند : زمان و شعر, انسجام در شعر امروز و شعر سنتی, ارزش طنین واژهها, ارزش تشکل واژهها, زبان شاعر, تصویر, شعر کم تصویر و تصویر کنایی. سیمین بهبهانی علاوه بر اینکه در شاعری استاد بود، در نثرنویسی و خاطرهگویی نیز تبحری ویژه داشت. او هم شعر اجتماعی میسرود و هم شاعری اجتماعی و پر حشر و نشر بود. او در این کتاب گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی شعرا و نویسندگان معاصر را ـ بعضا در قالب خاطرات و دریافتهای شاعرانه ـ به دست میدهد. سیمین بهبهانی درباره این کتاب مینویسد: «بیشترینه نوشتههایم در این مجموعه، حاصل دقت در آثار و احوال یاران و عزیزان و شناخت رفتار و گفتار ایشان بوده و به خاطره همنشینی با آنان در آمیخته، و کمتر فصلی است که از این گونه حال و حکایت بیبهره مانده باشد. اسلوب نگارش یادگزارهها گاه ساده است و گاه پیرایهمند: نظر به موقعیت و احوال خودم، از هر دو شیوه بهره گرفتهام. این حقیقت را هم هیچگاه فراموش نکردهام که هر هنرمند، در آنچه میآفریند، بازتابی از چند و چون روان و ضمیر خویش دارد. از اینروست که ضمن اندیشیدن درباره هر اثر، به خلق و خوی آفریندهاش هم توجه داشتهام.... ...آتشی هیچگاه با تهران، با آدابورسوم ساختگیش، با خندهها و تعارفهای مصلحتیش، با زندگی ی «بی تنور» و «بیبوی نان گرم» انس کامل نگرفته است. در این شعر، اما، یکباره بدگمانی و بیزاری به گونهی حیلهگری پلید، که عمری «مصراع آخرینش را در تیررس نشسته است»، چهره مینمایاند. گویا انگیزهی گریز از تهران، تهرانی که بهترین سالهای جوانی او را مصروف خودکرده است، با همین شعر در او بیدارمیشود، گرچه پیش از این هم این انگیزه، گیج و گم، در پاری از شعرهای پیشینش رخ مینموده است. باز هم یادآور میشوم: آتشی خود به من گفته است که شأن شعر را فراتر از پرداختن به حوادث روزمره و جزئی میداند. اگر در شعرش به دنبال نشانههایی از این قبیل بگردی، هرقدر هم که دوستت بدارد، روی ترش میکند و به نفی و انکار میکوشد؛ باشد. اختلاف من و آتشی همین جاست. من به ملموسترین حوادثی که با سرنوشت وطنم، هموطنم، جهانم و کل کرهی ارض بستگی دارد میاندیشم و آتشی به چیزی فراتر از اینها که از حیطهی تصور من بیرون است. داستان رایجترین و بزرگترین گرفتاری ی کشور ما با طنزی عجیب در این شعر مطرح میشود. ایجاز به حدی ست که گویی شعر فقط با علائم کلیدی پیش میرود: چشم شیشه بی، کلاه شاپو، حضور شکاک کشتی، وجود سامسونیت پرتخیل مشکوک، شکستن ایمان و چند واژهی دیگر طرح کلی داستان را میریزد و دنبالهاش را باید خودت در ذهنت کامل کنی و سرانجام ریش بندر و آن تیزهای بیآزرم. اگر باید خواننده را در لذت ساخت و پرداخت شعر سهیم کنی، اینگونه باید باشد، نه آنکه باد به دستش بدهی و بگویی بباف.اگر آتشی بار دیگر بگوید که من به مسائل جزئی بیاعتنا هستم، این شعر را پیش رویش میگذارم. اين تاریخ ماست. بازگوی علت فقر و بینوایی ی ملت ماست. تأسفی ست برحقی که «بیگانه» از ما پایمال میکند و خیانتی که «خویش» بر ما روا میدارد؛ و اگر از غفلت بیدار نشویم، وای بر ما! آتشی بیگمان شاعری ست که روی به اعتلا دارد و هرگز راه نشیب نپیموده است. مقایسهی شعرهای نخستین و فرجامین این کتاب گواه همین مدعاست. پرکار است و در میان کارهایش، متعالی فراوان است و متوسط نیز. گاه به اطناب میگراید، اما آنجا که به ایجاز میپیوندد محشر میکند: خانهات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم. ستارهی کوچکی در کلمه یی بگذار و به آسمانم روانه کن.
کتاب حاضر دارای سه بخش است. در بخش نخست پنج مقاله از احمد شاملو (خاش "تابوئی" در پایتخت عطش)؛ منوچهر هزارخانی (یادداشت هایی درباره خصوصیات یک فرهنگ دلال)؛ باقر مومنی (میرزای علوی)؛ علی اکبر اکبری (شرکت های تجاری و مساله عرضه سهام به مردم)؛ خسرو گلسرخی (فرهنگ پویا و فرهنگ مومیایی شده)؛ کار شده است. در بخش دوم با نام شعر شعرهایی از سیاوش کسرایی، شفیعی کدکنی، خسرو گلسرخی و .... آمده است و در قسمت آخر که قصه نام دارد به قصه هایی از احمد محمود، اصغر الهی، نسیم خاکسار و فریدون تنکابنی پرداخته است
کتابی که ترجمه آن اینک از نظر شما میگذرد رساله مختصری است که بیشتر برای تدریس در مدارس نوشته شده است. فلیسین شاله، درین رساله موجز سعی کرده است چنانکه شیوه اوست تمام مسائل مهم متافیزیک را با بیان ساده و دلپذیری مطرح و تقریر کند. بیان او در مورد مباحث فلسفی بیان یک فیلسوف نیست بیان یک معلم است. بیان او در مورد انتقاد، معتدل و در قضاوت، محتاط جلوه می کند. اقوال و آراء را با بیان ساده و موجزی تقریر می نماید و در همه حال سعی دارد تمام مطالبی را که درباره هر کدام از مسائل متافیزیک گفته اند، تا حدامکان جمع و نقل نماید. معذلک بدون سابقه ذهنی درک مطالب او دشوار خواهد بود. خواننده این کتاب وقتی به خوبی می تواند این مسائل مهم و دقیق و مبهم را درک کند که با جمال از تاریخ فلسفه را می توان توصیه کرد. خواننده ایرانی در چنین مواردی می تواند به کتاب نفیس "سیر حکمت در اروپا" مراجعه نماید.