یکی از مهمترین مباحث تاریخنگاری گاهشماری است. اشکانیان گاهشماری شمسی ـ قمری را با مبدأ سلوکی پذیرفتند و گذشته از آن، مبدأ دیگری را به کار بردند که از تأسیس سلسله اشکانیان محاسبه میکردند. در اوایل سلسله ساسانیان دو نوع گاهشماری زردشتی (وهیزکی ـ عرفی) متداول بود که گاهشماری وهیزکی در ایران اسلامی به نام گاهشماری خراجی ادامه یافت. در این کتاب درباره تقویم و گاهشماری در ایران و جهان نکاتی مطرح شده است.
تقویم تطبیقى هزار و پانصد سالۀ قمری و میلادی تألیف فردينالد و وستنفلد و ادوارد ماهلر، بامقدمه و تجديد نظر حكیمالدین قریشی، تقويم تطبيقى سالهاى قمرى و ميلادى از سال 1 ق/622 م تا 1500 ق/2076 م به انضمام راهنماى تبديل تاريخ هجرى شمسى به ميلادى و بالعكس است. تقويم مزبور به صورت جداولى تنظيم شده و در اين جداول، در برابر هرماه قمرى، روزهاى هفته باتاريخ ماه و سال ميلادى نشان داده شده است. اين كتاب نخستين بار در سال 1854 م درلايپزيك منتشر شد و جداول آن تا سال 1300 ق را شامل مىشد. مستشرق ديگرى(ماهلر) آن را تكميل و تقويم را تا سال 1500 ق ادامه داد. آخرين ويرايش كتاب در سال1916 م توسط اشپولر در ويسبادن انتشار يافته است. مصحح مسلمان هندى در اين چاپ علاوه بر اينكه ارقام را به فارسى ارائه نموده، مقدمۀ ممتع و سودمندى، به فارسى، بر كتاب نگاشته كه مشتمل است بر تاريخچۀ تقويم در ميان ملل اروپايى و آسيايى و مسلمانان، سابقۀ تدوين جداول تبديل تاريخ و روش استفاده از كتاب. تنظيم سه جدول شامل ترتيب روزهاى سال قمرى، سال ميلادى و سالهاى كبيسۀ تقويم قمرى بر كارآيى كتاب افزوده. بعلاوه،در اين مقدمه دو كتابشناسى يكى با عنوان«منابع و مآخذ مقدمه» و ديگرى با عنوان «كتابشناسى براى مطالعۀ بيشتر» آمده كه هردو براى خواننده سودمنداست
در این کتاب، شیوه استخراج و تطبیق شش تقویم مهم (اسکندری، میلادی ژولین، هجری خورشیدی، و دو تقویم جلالی و خانی مربوط به آن هجری قمری، یزدگردی و میلادی گریگوری) فراهم آمده است" .دقیقترین شیوه استخراج و تطبیق تقویمها، روش روزشمار است که در این روش خرده حسابها، تحلیل میرود، و صحت محاسبات آن به کمال است .در زیج ملک، قواعد استخراج و تطبیق تقویمها به روش روزشمار توضیح داده شده است ."علاوه بر آن شش تقویم مهم و اصلی، هشت تقویم محلی و قومی ایرانی (مازندرانی، طبری، دیلمی، کومشی، صبی، کردی، پشتکوهی، کوهدشتی، و دریایی نیز تبیین و توضیح داده شده است .
مطالعه و تحقیق درباره احوال و ویژگیهای کارها و فعالیتهای سنتی یک ملت در گذشته و حال در حقیقت شناسایی حرکت و توانایی زندگی و نموداری از تمدن پرارزش قدیم و اصالت آن قوم و ملت است. این امر مبین آن است که قدرت خلاقه و قوه ابتکار افراد آن مرز و بوم چگونه بوده و میباشد، اطلاع از تاریخچه و کیفیت این هنرهای ظریف مانند حجاری و نساجی و نظایر آنها نمایانگر مقتضیات مادی و معنوی است و از روابط اخلاقی و مذهبی و سنتی و علایق و هنرها و آداب و عادات منشأ میگیرد. این کتاب به همین منظور و برای شناخت تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام به نگارش درآمده است. ایران واقعی دارای یک تمدن کهن هفت هزار ساله بسیار پیشرفته و انباشته از آثار کهن هنری و صنعتی است؛ ولی در اسناد تاریخی موجود، تمدن ایرانی از دوهزار و پانصد سال پیش و از ظهور کورش و سلسله هخامنشی آغاز و تعریف میشود و در خلال آن مدعی میشوند که ظهور هخامنشیان با اهدای آزادی، نیکاندیشی و حقوق بشر برای ایرانیان و حتی جهانیان، برابر است و بهطور غیرمستقیم القاء میکنند که ایرانیان و مردم شرق میانه پیش از ظهور کورش، وحشی، نادان، متجاوز و از این قبیل بودهاند. درحالیکه یافتههای موجود باستانشناسی در موزههای جهان، خلاف این را ثابت میکند. کشف پاسخ این پرسش میتواند یکی از بزرگترین محرکهای بازبینی بنیان تاریخی ایران شود. در ایران کهن پیش از هخامنشیان، حضور دهها ملت و تمدن پیشرفته را شاهدیم که دولتهای این واحدهای ملی – چنانکه یافتهها نشان میدهد – پیرو شکوه و جلال افراطی نبوده و همچون امپراتوری هخامنشی، ساختار مرکزیت نظامی نداشتهاند، تاریخ از ستیزههای دراز مدت و سراسری بین آنها نشانی نمیآورد و بیشتر منازعات باستانی در ایران کهن در محدوده برخورد تمدنهای حاشیه غربی ایران با تمدنهای آشور، سومر و بابل و بینالنهرین فرض میشود. بدینترتیب در آغاز هزاره نخست پیش از میلاد، ترکیب قومی وملی مردم ایران – که هنوز برقرار است – ۲۵۰۰ سال پس از استقرارهای نخستین و دستکم ۵۰۰ سال پیش از ظهور هخامنشیان کامل میشود که از دیرهنگام، ترکیب صلح و همزیستی بوده است. که به احتمال بسیار در صورت ادامه رشد تاریخی و منظم خود ترکیب قدرتمندی از اتحاد ملتهای همجوار، در محدوده جغرافیایی معینی پدید میآوردند که رشد طبیعی و بیتنش آنها، تمدن مستقلی را بنیان میگذارد؛ و براساس روند دوهزار ساله پیش از هخامنشیان، منطبق با امکانات طبیعی ملی و قومی و احکام جغرافیایی متحول میشد و اگر این مدنیت و در مجموع مدنیت بینالنهرین باستان – که فرهنگ و تمدن جهان به آن مدیون است – بهدست هخامنشیان برچیده نمیشد، این تمدن که ۵۰۰۰ سال پیش، قوانین اجتماعی را مدون کرده بود، بیشک در رشد بعدی خود، فلسفه، حکمت و علوم را نیز پایهریزی، میکرد و خرد بشری به مبنای غرب منتقل نمیشد....
آغاز شاهنشاهی ایران را در مفهوم جامع و کلی آن از آغاز وحدت قبایل آریایی نژاد ماد، و تشکیل سلسله دیاآکو باید دانست. از 701 یا 708 قبل از میلاد که قریب 2675 سال از آن تاریخ میگذرد. در طول این زمان دراز هشتاد سلسله کوچک و بزرگ در سرزمین ایران فرمانروایی کردهاند و قلمرو فرمانروایی آنان به تفاوت گاهی بخشی از ایران و زمانی تمام فلات ایران و روزگاری هم شامل سرزمینهایی دورتر و بیرون از محدوده فلات ایران بوده است و تردیدی نیست در چنین احوالی بدون نشیب و فرازهایی که پیروزیها و شکست هایی فراوان دربرداشته، نبوده است. موضوع گفتگو در این بخش از مبحث تاریخ ایران توجیه علل این پیروزیها و شکستها است و به دلیل محدودیت این کتاب به چند پیروزی و شکست مهمتر و اساسی تر با توجه به اینکه پیروزیهای آن منحصر به پیروزی نظامی نیست بلکه پیروزیهای معنوی و فرهنگی و اجتماعی را نیز دربر خواهد داشت، پرداخته شده است.