بخش عظیمی از ادبیات عاشورا، برگوبار رهیافت کلامی و نگرش ماوراء طبیعی و فوق انسانی به حماسه منظوم کربلاست. تحول ادبیات عاشورا، مستلزم ظهور جانهای جنونمند و سترگی است که از میوه ممنوعه آگاهی تناول کرده و از بهشت بیدردی کوچیده باشد. در این کتاب به بازخوانی انتقادی سیزده قرن ادبیات منظوم عاشورایی درباره آن واقعه شگرف انسانی پرداخته شده است.
حسن بن یعقوب آرانی (1193 – 1310 قمری) معروف و متخلص به داعی، از جمله ادیبان و شاعران خطه آران و بیدگل کاشان در قرن 13 هجری است و به واسطه سرودن مدایح و مراثی خاندان پیامبر (ص)، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. دیوان قصائد داعی در سال 1266 قمری و در زمان قدرت امیرکبیر تدوین یافته است. شاعر در این دیوان در تلاش است در سرودن قصایده و ترکیب بندها به استقبال صباحی بیدگلی برود. ترکیب بند محتشم کاشانی نیز تاثیر و جایگاه خاصی در اشعار وی داشت. بخشی از این دیوان قصائد به مجالس منظوم در قالب یک مثنوی طولانی اختصاص یافته است که واقعه عاشورا را بدون پیرایه های ادبی روایت می کنند. این دیوان در سال 1383 به اهتمام حبیب الله سلمانی آرانی و توسط انتشارات نورالسجاد در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
واقعه عاشورا، یکی از مهمترین وقایعی است که نه تنها ادب و ادبیات، بلکه اکثر هنرها و هنرمندان، نویسندگان مسلمان و حتی گاهی غیر مسلمان را به خود مشغول داشته است. با توجه به ارتباط فرهنگی ـ تاریخی ایران و عرب به ویژه عراق، عاشورا به عنوان عنصری مشترک در فرهنگ دو ملت، امکان مقایسه و تطبیق آثار دو فرهنگ را بیش از پیش فراهم آورده است.همچنین با توجه به اشتراکات حوزه فرهنگی به ویژه سطوح زبانی و ریشههای مشترک دینی و اعتقادی، موضوع عاشورا در ادبیات دو کشور به ویژه در حوزه شهر از همانندیهای فراوانی برخوردار است؛ با وجود این برخی تفاوتها در شرایط سیاسی، تحولات، وقایع متفاوت در جامعه ایرانی و عراق، محیط جغرافیایی، وجود مسائل قومی و ... موجب تمایز در زمینههای مختلف مضمون و تصویرپردازی شده است. در این مقاله دیدگاه دو شاعر ایرانی و عرب، یعنی شهریار و محمدمهدی جواهری و رویکرد آن دو نسبت به واقعه عاشورا، تطبیق و بررسی شده است؛ با اذعان به اینکه شعرای شیعی عرب بخصوص جواهری نسبت به این واقعه دیدگاه حماسی، تاریخی و رثایی دارند و شعرای شیعی ایرانی به ویژه شهریار نسبت به این واقعه، دیدگاه رثایی با بکائی دارند.
رامایانا، صحیفه مقدس هندوان شمرده میشود. همانطور که در خانه هر ایرانی، یک مجلد از دیوان حافظ وجود دارد، خانه هیچ هندو مسلکی نیست که نتوان کتاب رامایانا، یا نقش و نگاری از این اسطوره را در آن مشاهده کرد. این کتاب برای هندوها، هم به منزله اثری آسمانی و مقدس محسوب شده و هم اثری ادبی و عاشقانه و در عین حال اخلاقی، که بیانگر تاریخ و تمدن هند باستان است و دربردارنده شکوه حماسههای این دیار در هزاران سال پیش. ترجمه منظوم فارسی ملا مسیح پانیپتی از این شاهکار، خود شاهکار دیگری بوده که شایسته معرفی به جامعه ادبی جهان، بویژه فارسی زبانان است. رامایانا، داستانِ عشق رام و سیتا در ادبیات هند همان قدر ارج و شهرت دارد که لیلی و مجنون در ادب عرب و فرهاد و شیرین در ادب پارسی. حتی اگر بیشتر دقیق شویم، در مییابیم که اشتهار و ارزشِ این قصه، بسی بیشتر از همتایان ایرانی و عربی خویش است.
رامایانا صحیفه مقدس هندوان شمرده میشود؛ همانگونه که در خانه هر ایرانی، یک مجلد از دیوان حافظ وجود دارد، خانه هیچ هندومسلکی نیست که نتوان کتاب رامایانا یا نقش و نگاری از این اسطوره را در آن مشاهده کرد. ترجمه منظوم فارسی ملامسیح پانیپنی از این شاهکار، خود شاهکاری دیگر است که در این کتاب به جامعه فارسیزبانان معرفی شده است.