در قرن هفدهم که فیلسوف بزرگ معاصر آلفرد نورث وایتهد آن را قرن نوابغ نامیده است. اهمیت فیزیک و ریاضیات در فلسفه افزایش یافت و از رونق الهیات کاسته شد. در این کتاب قطعات مهمی از آثار متفکران نامآوری چون بیکن، گالیله، هابس، پاسکال، اسپینوزا و لایب نیتس فراهم آمده و چگونگی تأثیر عقاید آنان بر فلسفه عصر کنونی تشریح شده است.
در این مجموعه، دو رساله کوتاه از حکیم "عمر خیام"، متن عربی و ترجمه فارسی به طبع رسیده است .در رساله اول، سه مسئله مطرح و پاسخ داده شده است .این مسائل درباره نفوس ناطقه، حوادث امکانی باطل، و اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت، و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود، است .رساله دوم نیز "پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی "نام دارد .
فلسفه جهان باستان که از یونان به ایران و از ایران به جهان اسلام رسیده بود، با وقوع رنسانس (عصر نوزایی) در اروپا بار دیگر رشد کرده و به بالندگی رسید. این روند پس از رنسانس نیز ادامه پیدا کرد و در عصر روشنگری به اوج خود برسید. سیر تکامل فلسفه در یونان باستان، با مستحیل شدن این تمدن در روم تا حدود زیادی متوقف شد. اما ایرانیان در سدههای نخستین اسلامی آن را احیا کردند. پس از رنسانس و خروج اروپا از سلطه کلیسا و پایان جزماندیشی و دگماتیسم فکری، غرب بار دیگر به گذشته خود نگریست. آشنایی اروپاییان با جهان اسلام نیز مزید بر علت شد تا کتب قدیمی یونانی را که پنداشته میشد از بین رفته است، در جغرافیای فلات ایران بازشناسی نمایند. از این زمان به بعد، تمام اندیشه و فکر اروپایی که در جریان حاکمیت کلیسا طی پنج قرن به انحطاط کامل رسیده بود، بار دیگر شکوفا گردید و اندیشمندان و فلاسفه عصر جدید اروپا، بنیانهای تمدن نوین غربی را ایجاد کردند.