شعر حافظ جلوه ها و جنبه های متفاوتی دارد که تاکنون حافظ شناسان و حافظ پژوهان از دیدگاه های مختلف به بحث و بررسی آن پرداخته اند.اما-همچنانکه از مقاله های ماهنامه ی حافظ پیداست-هنوز دفتر حافظ شناسی بسته نشده است،چونکه شعر حافظ دفتر زندگی است و زندگی با مظاهر مختلف و جلوه های متفاوتش همواره ادامه دارد،در نتیجه ماجرای شعر حافظ نیز پایان ناپذیر است. از نظر سیاسی عصر حافظ یکی از ناآرامترین و آشفته ترین دوران های تاریخ کشور ماست.«مقارن عصر کودکی او در ایران بلکه در جهان اسلام ملوک الطوایفی حاکم بود و هر سرزمین به دست خاندان حکومتگیری اداره میشد.»امیران یکی پس از دیگری می آمدند و ستم میکردند و پس از چند صباح به دست خونخواری دیگر واژگون می شدند.در قرن هشتم ده پادشاه در شیراز به حکومت رسیدند. دورانی که خونریزی و توحش بیداد میکرد و ریا و تظاهر همه ی بافت های اجتماعی را فاسد کرده بودو فساد همه ی افراد و طبقات مردم را فراگرفته بود.میتوان گفت«نابسامانیهایی را که فتنه ی مغول تحت لوای حکومت ایل خانان بر ایران تحمیل کرد،در قرن هشتم زیر نفوذ مذهب منحط و مصلحتی آن روزگار به اوج خود رسید». در دوره حیات شاعر، شاه شیخ ابو اسحاق نیز می زیسته است که گفته اند علاوه بر سیاست و دیانت ، اهل هنر نیز بوده است و به ادب شیفتگی می نموده است.او در 744 ه.ق. خود را پادشاه نامید و سکه زد و خطبه خواند. این پادشاه مردی خوشگذران و سهل انگار و ضمنا شیفته آثار هنری و ادبی بود. شاه شیخ ابو اسحاق در دوره حکومت خود بیش از همه و همیشه با امیر مبارزالدین محمد مظفری زد و خورد داشت.امیر مبارزالدین حاکم یزد و کرمان بوده و رقیب و مخالف شاه شیخ ابو اسحاق که درسالهای 749 و 751 و 753ه.ق.با او جنگ نمایان کرده است. حافظ در غزلهای مختلفی از دگرگونی اوضاع سیاسی و اجتماعی و ناسازگاری روزگار و سقوط ارزشها گله و شکایت میکند. همچنین یکی از بهترین نمونه های آن شکواییه ای است با مطلع: یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد؟دوستداران را چه شد؟
فصل اول این کتاب، شامل دو غزل و یک مثنویست و چند شعری که تقریبا بهترین کارهای او در دوره های پس از دوره نخستین است که میشود به آن ها دوره های سرگردانی گفت. و آغازی برای ادوار بعد. و به همین لحاظ هریک از آنها حاصل یک دوره خاص شعری. هشتمین شعر این فصل از لحاظی برگزیده ایست از دوره سرگرمی با شعر آزاد و نهمین شعر، در بحبوحه بیگانگی و یگانگی با مردان و زنان خانه ای که از در و دیوار آن بوی نماز برمیخاست و گویی برگرد مرگ می گردید و لاله عباسی هایی که پیر میشدند و جوان می شدند و روزمرگ آنان را می شمردند. و شعرهای دیگر این فصل هر یک نمونه ای از دوره هایی کوتاه چند ماهه و سریع که شاید در هریک از آن دوره ها بیش از سه چهار شعر نوشته نشده است. فصل دوم شامل شعرهایی که بیشتر قطعه های کوتاهی است از دوره ای که می توان به ان نام "دوره تماشا" داد. نگاههایی گذرا و تصویرهایی شتاب آمیز: دریای توفانی، چراغهای رنگی، زنی با وحشت باد، وزنی که می رقصد. و در کنار باغ غروب نشستن و کلاغان بازگردانده را نگریستن. دوره ای با حدود بیست شعر که از میان آنها، سرانجام به همین هفت شعر اکتفا شد. فصل سوم شامل شعرهایی که در دوره ای بسیار آموزنده و سرشار به مرحله نوشتن رسید. دوره ای که نحوه نطفه بستن و شکل گرفتن شعر و رسیدن به امکانات دیگر "اگر چه ناقص" او را بیش از پیش به کار خویش دلبسته داشت. در همین دوره بود که کلمات اندک اندک با او مهربان شدند و در عین مهربانی، خشن تر و زبرتر. و همین مهربانی بود که آنها را در شعر راه داد. و نیز در همین دوره بود که با بازگشتی به تاریخ دور و نزدیک و مردانی و حوادثی که در فضای مبهم شعر او چهره نمودند. به مرحله لمس آن کلمات رسید و بخصوص از نظر مکالمات شعری و خط داستانی شعر تجربیاتی فراوان کسب کرد. فصل چهارم شامل دوره ای که دید او را نسبت به شعر به گونه ای محسوس تر از دوره قبل تغییر داد. و در برخی ازشعرها کم و بیش شبحی از فرمی را که بسیار دنبال آن گشته بود دید. اما در دنیاهایی مختلف و با حالاتی متفاوت: اندیشیدن به مفهوم زمان، و ساعتی که به اقتضا در پهنه کویر می ایستد سفری به روستا و آسیابی که خاکستر می شود، حرکتی در غرفه ها و خورندگان و نوشندگانی که به جبر مرگ تن در می دهند و شبها و روزهای مستی و خستگی و تحیر بازیچگان و تمسخر بازیگران. و همه اینها در قالب هایی که از دوره فصل سوم پیش بینی شده بود و اینکه تا یافتن راهی پیشرفته تر تنها راه ادامه کار اوست...
ترجمه دعای کمیل در سیاق نثر-دررشته نظم از نصیرالدین امیرصادقی در سال 1373 انجام شده است.