در تشریح زمانه‌ محمد شاه و حاجی میرزا آقاسی برسر آن بودم که دربارۀ انقلاب ایران بنویسم، سر از محمدشاه درآوردم. به جا این بود که بیشتر هم می رفتم. زیرا آنچه امروز به ما می رود بازتابی است گاه تار و گاه روشن از جمله اندیشه ها، کردارها و رویدادهائی که در طی صد سال و اندی میهن ما را درنوردیده اند. توضیحات ضروری به نکته ای می رسد که گفتمان های تاریخی را تکرارکند. پرده های تازه ازحوادث گذشته را مقابل چشم امروزیان بگشاید. تا نشان دهد حضور اکنونیان و داوری ها را؛ اثرات شوم ایستائی و قلادۀ باورها و شیفتگی های موهوم را یادرآور شود که بتواند تحرکی در سیراندیشه ی اجتماعی پدید آورد. به ضرورت زمان نوری تازه ولو کم سو اذهان زنگار بسته راتکان دهد. حاصل آنکه با کوله باری خسته دراین سرزمین نفرین شده، با نسلی میراثدار پوسیده ها و موریانه ها! با اعتقاد کامل به نقد خود و خودی ها می نویسد: بازنگری گذشته و نقد گذشته تنها راه ما بود درنیازمودن آزموده ها وجبران کج روی هائی که راه را برمنش و بینش درست بستند...اما چرا از سالهای ۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸ آغازیده ام و دوره محمد شاهی [و صدرات اعظمی حاجی میرزا آقاسی] را دست گرفته ام. نخست اینکه چرخه ایست ناشناخته و از یاد رفته. به رغم اینکه بس مهم است و فراخور بازبینی. دوره ایست که به وصله ناجور می ماند. زیرا که دولت درویشان است و برآمد دگراندیشان. مناسبات اجتماعی همیشگی دوران پیشین و پسین حاکم نیست. تاجائی که روشنگران، از جمله بابیان را در کنار حکومت می بینم و مالکان، مجتهدان و شاهزادگان و نیز دولت های اروپائی را در پیکار با حکومت. اسناد این کتاب افزون‌ بر‌ سفرنامه‌ها‌ و متون چاپی، بر پایـه گـزارش‌های‌ فرانسویان و انگلیس‌ها از ایـران و ترکیه و مکاتبات حاجی میرزا آقاسی تکیه دارد.... دکتر هما ناطق (۱۳۹۴-۱۳۱۳) یکی از برجسته‌ترین مورخین تاریخ معاصر ایران بود که نامش همراه با نام دکتر فریدون آدمیت از خاطره تاریخ‌نگاران زدوده نخواهد شد. ناطق در زمره نخستین مورخانی بود که تاریخ‌نگاری را پایه‌ای قرار داد برای نیل ایرانیان به نوعی «آگاهی تاریخی»؛ به عبارت دقیق‌تر او تاریخ‌نگاری بود که تاریخ را نه برای آکندن انبان ذهن از اطلاعات متشتت و عمدتاً غیرمرتبط به هم، بلکه برای «ایضاح و فهم» جایگاه ایران زمین در تاریخ جهانی سده نوزدهم و بیستم مورد توجه قرار می‌داد. اگر همکار او دکتر آدمیت که هما ناطق ایشان را «استاد» خویش می‌خواند، وجهه همت خویش را معطوف به فهم تاریخ اندیشه در ایران معاصر قرار داده بود و تلاش می‌کرد «سرچشمه‌های» این اندیشه‌ها را به روایت خویش به خوانندگان منتقل نماید، دکتر ناطق تلاش می‌کرد پرتوی بر تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران دوره معاصر بیفکند و اهمیت این موضوع را برای خوانندگانی که به عادت مألوف تاریخ‌نگاران گذشته فقط نقل‌کننده «بی‌فکر و ذکر» وقایع تاریخی بودند، روشن سازد. خانم هما ناطق از انگشت‌شمار محققانی است که در زمینه تاریخ دوره قاجار کارنامه‌ای درخشان دارد. همکاری وی با آقای فریدون آدمیت در دو دهه پیش و پیش از مهاجرت او به پاریس پر بار و شایان ارزش بود, تا این‌که زمانه دیگر شد. هایهوی به پا خاست و بازار انگ و تهمت رونق یافت. آدمیت سر بر نتافت و در خود خزید و هما نیز هماوار پرکشید و به فرنگ مهاجرت کرد.

منابع مشابه بیشتر ...

6640e2d515538.jpg

قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر

جواد شیخ الاسلامی

میرزا علی اصغرخان امین السلطان، فرزند دوم ابراهیم‌خان امین‌السلطان، صدراعظم سه پادشاه قاجار، ناصرالدین‌شاه، مظفرالدین‌شاه و محمدعلی‌شاه بود. به ترتیب به القاب صاحب‌جمع، امین‌السلطان، و اتابک اعظم ملقب بود.او در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ در جریان جنبش مشروطه ایران به دست عباس‌آقا تبریزی کشته شد.خانه امین السلطان (منزل پدری او) از جمله آثار تاریخی ایران و محل تصویربرداری دایی جان ناپلئون (مجموعه تلویزیونی) بوده است. ...در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۲۸۶، اتابک اعظم نامه تهدید آمیزی دریافت کرد که بایستی در طی ده روز آینده استعفا داده و از کشور خارج شود. اتابک نامه استعفا را به شاه تقدیم کرد ولی استعفایش پذیرفته نشد.روز شنبه ۸ شهریور ۱۲۸۶[۲۷] جلسه علنی مجلس به ریاست صنیع‌الدوله هنگام بعدازظهر تشکیل شد. اتابک و اعضای کابینه نیز در جلسه حضور یافتند. اتابک نخست میرزا محمود علاالملک را به سمت وزیر عدلیه و میرزا حسن خان مستوفی الممالک را به سمت وزیر جنگ معرفی نمود. آن گاه گزارش مفصلی از اوضاع و احوال کشور به اطلاع مجلس رسانید و پیام محمدعلی شاه را در باب اتمام قانون اساسی به نمایندگان ابلاغ کرد و افزود با کمک نمایندگان بزودی مشکلات برطرف خواهد شد و نظم و ترتیب در مملکت حکمفرما خواهد گردید. پس از نطق اتابک چند نفر از نمایندگان سخنان تملق آمیزی ایراد کردند. به خصوص عبدالله بهبهانی که تمجید فراوانی نمود. پس از ختم جلسه، اتابک و بهبهانی مدتی در یکی از اتاق‌های مجلس به مذاکره نشستند و بقیه نمایندگان به کارهای خود مشغول شدند. ۲ ساعت از شب گذشته بود، که بهبهانی و اتابک از مجلس و صحن بهارستان خارج شدند و در حالی که گرم صحبت بودند، در مقابل مجلس ۳ گلوله به سوی اتابک شلیک شد. اتابک فرو غلتید و در دم جان سپرد. وی در نهایت در ایام نخست‌وزیری در دوره محمد علی شاه در صحن بهارستان با ضرب گلوله عباس صراف تبریزی به قتل رسید. قاتل که پس از سوء قصد فرار کرده بود، اندکی پایین‌تر از میدان بهارستان، در محله سرچشمه دستگیر شد، ولی در حین دستگیری با تپانچه خودکشی کرد. دربارهٔ قتل اتابک و اینکه این قتل را چه افراد و دسته‌ای ترتیب داده‌اند، آرای متفاوتی ابراز داشته‌اند. برخی نقشه قتل او را به محمدعلی شاه نسبت می‌دهند یا دست کم او را به‌طور محرمانه، حامی اجرای این نقشه می‌دانند. برخی قتل او را به سفارت انگلیس نسبت داده‌اند، زیرا او به روس‌ها تمایل داشت. قاتل اتابک؛ عباس آقا تبریزی، عضو انجمن آذربایجانی‌ها بود و این امر مسلم است، که تقی‌زاده در این انجمن، نقش و تأثیر بسیار زیادی داشت، اما در موضوع قتل اتابک، او هیچگاه سخنی به میان نیاورد. در روز قتل اتابک، وزیرمختار انگلیس، قرارداد بین روسیه و انگلیس، مبنی بر تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ را، تسلیم وزارت خارجه کرده بود. جنازه اتابک در فضایی دور از وحشت، تشییع شد. جنازه را به قم انتقال دادند و آن را در آرامگاه اختصاصی‌اش در صحن حرم حضرت معصومه جنب ایوان آیینه خانه دفن کردند. هنوز چندی از مرگ اتابک نگذشته بود، که انجمن‌ها به در و دیوار اعلامیه‌ای چسباندند و مردم را دعوت نمودند، تا در مراسم هفت عباس آقا تبریزی شرکت کنند. روز ۱۵ شهریور شمار زیادی در تهران، در این دعوت عام، شرکت کرده‌اند. ابتدا بها الواعظین، سپس ملک‌المتکلمین بر منبر نشستند و هر کدام سخنان تندی ایراد کردند. سخنان ملک‌المتکلمین چنان تند بود، که بیم آن می‌رفت، که مردم به کاخ حمله و شاه را بکشند. در همان روز، به عباس‌آقا، لقب منجی ایران دادند

663b83223cec9.jpg

گنجینه مقالات (مقالات ادبی، تاریخی، اجتماعی) - جلد دوم

محمود افشار

نویسنده این گنجینه مقالات در سالهای پایانی زندگانی اوراق و نوشته هایی را که در مدت قریب به هفتاد سال گردآورده بود از صندوقهای بازمانده به در می آورد و با نگاهی به آنها نمی دانست به دست آتش می سپرد و گاهی برای فرزندان و خویشان این بیت کلیم را می خواند: یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل، زین و آن گذشت نامه های زیادی که از دوستان و آشنایان و خوانندگان نوشته های خود داشت و همچنین توده ای از روزنامه ها و مجله هایی که حاوی مقاله هایی از او بود و یا حاوی نوشته هایی درباره آثارش از نوع اوراقی بود که دسته دسته از میان می برد. ضمن این کار، گزیده ای از مقاله هایی را که مناسب ماندن و قابل خواندن برای آیندگان می دانست و در آنها اظهار رایی شده و دارای تزی بود جدا می ساخت و با بازخوانی آنها و برداشتن مطالبی از آنها که کهنگی یافته است مجموعه ای گزین کرد و به ماشین نویسی سپرد و تقریبا آن را آماده چاپ شدن ساخته بود که چنگ مرگ او را ربود و مجالی پیش نیامد که خود آنطور که تمایل داشت کتاب را به چاپ برساند. نویسنده پیش بینی کرده بود که کتاب مقالات و نامه ها در سه جلد انتشار پیدا کند: 1. مقالات سیاسی یا سیاست نامه جدید 2. مقالات ادبی تاریخی و اجتماعی3. نامه ها (نمونه ها و درددلها)

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

62a1d06351a68.jpg

در بزم حافظ خوشخوان

هما ناطق

مولف کتاب در بزم حافظ خوشخوان، هما ناطق، در مورد کتاب محتوای کتاب چنین می گوید: در بخش یکم، نخست به یاری فرهنگ ها و متون و اشعار، از مفهوم واژه حافظ و پیشه، حافظان سخن گفته ام و فهرستی از حافظان سرشناس فراهم آورده ام، یعنی از شاعران خنیاگر که هم خوشخوان بودند و هم موسیقی دان و هم شاعر و هم پاسداران دانش و هنر زمانه خودشان. از این رهگذر به حافظ شیراز رسیده ام سپس به یاری گفت های خواجه، اشعار دیگران، و بویژه رساله های موسیقی از پرده هایی نام برده ام، که حافظ به غزل هایش بست.... بخش دوم را به حافظ و بساط می واگذاشته ام. نخست به القاب باده پرداخته ام. دیگر به سراغ سرده ها یا انواع می رفته ام.... دربخش سوم از آوندهای می سخن گفته ام، سپس به جام هایی پرداخته ام که به مثابه پیاله و ساغر به کار میرفتند..... بخش چهارم را کتابنامه واگذاشته ام. و تنها از متونی یاد کرده ام که یافته ام و خوانده ام و صفحاتشان را به دست داده ام.

نظم/شرح شعر
کتاب
5b83eff4bf144.png

کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران

هما ناطق

موضوع این کتاب نگاهی است به تاریخچه آموزشکده‌های فرنگی و فرنگی‌مآب در ایران از سده نوزده تا نخستین جنگ جهانی و تکیه‌اش بیشتر بر زبان و ادب فرانسه است؛ زیرا در این دوره فرانسویان پیش‌آهنگ فعالیت فرهنگی در ایران بودند. تا جایی که از 1902 (1320 قمری) زبان فرانسه برای کسانی که داوطلب خدمت دیوانی بودند، اجباری اعلام شد. در بخش یکم این نوشته نخست از دیدگاه‌ها و نگرش ایرانیان به زبان و فرهنگ فرنگ یاد شده است. سپس به نقش زبان فرانسه در مدارس پسرانه و دخترانه که ایرانیان برپا کرده‌اند پرداخته شده است. در پایان این بخش تاریخچه دو مدرسه «لقمانیه» و «سعادت» تبریز به دست داده شده که با برنامه‌های مدارس فرانسوی پیش می‌رفتند و از دولت فرانسه کمک می‌گرفتند. بخش دوم با تاریخچه مدرسه «آلیانس فرانسه» آغاز شده که به زمانه ناصرالدین شاه برپا شد،؛ شاخه‌های خود را در دیگر شهرهای مهم ایران گشود و تا دوران رضاشاه دوام آورد. این مدرسه از مهم‌ترین مدارس فرانسوی به شمار می‌رفت. بخش سوم به مدارس میسیونرهای لازاریست در روستاهای ارومیه، در تبریز و اصفهان و نیز به میسیونرهای کاتولیک بوشهر اختصاص داده شده است. بخش چهارم دو نوشته را دربر می‌گیرد: نخست پرونده دانشجویان رشته پزشکی در دانشکده نظامی لیون از زمانه ناصرالدین شاه تا سرآغاز جنگ حهانی. و در نوشته دوم به نام‌نویسی و کارنامه برخی از دانشجویان مدرسه نظامی «سن سیر» پرداخته شده است. در آخرین بخش افزون بر رونوشت و برگردان اسناد، فتوکپی چند سند از لابلای آرشیوهای گوناگون به دست داده شده و چند عکس هم از مدارس فرانسوی ضمیمه شده است.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عمومی ادبی
کتاب