"اندیشه نوسازی در ایران "طی پنج فصل ویژه دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی فراهم آمده است .نگارنده بر این باور است" :برای بیان چگونگی رشد و توسعه اندیشه نوسازی در ایران، ضرورت طرح و شکلگیری و پیگیری مراحل گوناگون اندیشه توسعه و اثرگذاری عوامل گوناگون بر آن و تطور محتوای و صوری و تلقیهای متعدد از آن ضرورت دارد ."برشهای محوری این کتاب عبارتاند از" :چگونه و تحت چه شرایطی جامعهشناسی توسعه در ایران شکل گرفته است؟"، "دیدگاههای نوسازی در ایران کدام است؟ "و "اندیشه نوسازی در ایران طی چه مراحلی شکل گرفته است؟ "یا آن که "کدام یک از رویکردهای نوسازی با مسائل و مشکلات جامعه ایران مرتبط بوده روند توسعه و یا توسعه نیافتگی را بیشتر و علمیتر تبیین مینماید ."نگارنده برای پاسخ به این پرسشها، مباحث ذیل را مطرح کرده است :تاریخچه بحث نوسازی در ایران، مراحل رشد و افول نوسازی، دیدگاهها و نظریات مطرح در این زمینه، تجربه توسعه در ایران و جهان، و پارادیم توسعه نیافتگی در ایران .وی در نتیجهگیری کتاب خاطر نشان میکند : "اندیشه نوسازی با توجه به وارداتی بودن آن و عدم آمادگی ایرانیان در پذیرش آن زمینه بحران زدگی و در نهایت عقبماندگی تا توسعه و تحول را فراهم ساخته است ."وی مرحله اول نوسازی در ایران را به رابطه روشنفکران، سیاست مداران و تجار ایرانی با غرب برای ورود غرب به ایران میداند و مرحله دوم را افزون بر عوامل قبلی، عوامل سیاسی، اداری و مرحله سوم و چهارم را که در حکومت پهلوی دوم و جمهوری اسلامی است عرصههای جدیدی چون اقتصاد، فرهنگ و سیاست به شمار آورده است .
در پژوهش حاضر کوشیده شده ضمن بررسی تاریخی تحولات اجتماعی مانند نقش مذهب و چگونگی حرکتهای مذهبی سیاسی، تغییرات تشکیلات اداری در چارچوب رویدادهای سیاسی و اقتصادی ایران عصر قاجار معرفی و ارزیابی شود. افزون بر آن مباحث تنظیمات و قوانین در دوران قاجار تاسیس انجمنها و احزاب و گسترش آنها از جمله موارد قابل توجه در بررسی حاضر است. در آغاز کتاب منابع این اثر و محتوای آنها معرفی شده است. روند گسترش تاریخی قاجار، حکومتهای عصر قاجار، ساختار حکومت در دوران قاجار (نظام و تشکیلات اداری حکومت، و تقسیمات کشوری و اداری)، سازمان لشکری در دوران قاجار، سیاست مذهبی در عصر قاجار، طبقات و سلسله مراتب اجتماعی در عصر قاجار، تنظیمات و قوانین در دوران قاجار، سیاستهای فرهنگی در عصر قاجار، روابط خارجی ایران در دوران قاجار، امتیازها و قراردادهایی که از جانب اتباع و یا دولتهای بیگانه با ایران منعقد شده است، جنبشهای اجتماعی ایران در عصر قاجار، و گسترش گروهها و احزاب سیاسی در عصر قاجار.
رضا علي ديوان بيگي ؛ وكیل مجلس، سناتور، استاندار، در 1272 متولد شد. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى وارد مدرسهى سیاسى گردید و دورهى آن مدرسه را پایان داد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. در جنگ جهانى اول كه عدهاى از ایرانیان مهاجرت كردند و دولت موقت تشكیل دادند، دیوانبیگى هم جزو آنها بود. چندى در كرمانشاه و حلب و موصل و استانبول به سر برد، مدتى هم در قفقاز اقامت گزید. پس از مراجعت به ایران، مجددا وارد وزارت امور خارجه شد و به ریاست اداره رسید. بعد از كودتاى 1299 به داور پیوست و عضو حزب رادیكال گردید و خود را كاندیداى نمایندگى مجلس نمود. در دورهى پنجم با كمك داور و تیمورتاش، از بلوچستان وكیل مجلس شد و به انقراض قاجاریه راى داد. در مجلس موسسان نیز عضویت پیدا كرد. در ادوار ششم و هفتم نیز نمایندهى مجلس بود تا به پیشنهاد تیمورتاش و حمایت داور، حكمران گیلان گردید. چند سالى حاكم آنجا بود، بعد به حكومت مازندران منصوب شد، بعد حكمران خوزستان شد. بعد از سال 1320 استاندار گیلان و سپس استاندار خوزستان گردید. در انتخابات دور اول مجلس سنا از خوزستان سناتور شد. در دورهى دوم سنا همچنان سناتور بود. وى مردى باسواد و نویسنده و حراف بود. در مجلس سنا از لوایح دولت تنقید مىكرد و از طرف مجلس سنا عضو كمیسیون خلع ید به شدت مخالفت كرد. همچنین جزو مخالفین قرارداد نفت با كنسرسیوم بود. مجموعه نطقهاى وى در مورد نفت چندین بار به صورت كتاب، چاپ و منتشر گردید. از سال 1336 كه مجلس سنا وضع دیگرى پیدا كرد، او را سناتور نكردند. وى در ایام بازنشستگى، به تحریر خاطرات خود پرداخت. مقالات متعدد و مستندى در مورد قرارداد 1919 و وثوقالدوله در سالنامهى دنیا انتشار داد كه حاوى نكات ارزندهاى بود. كتابى به نام سفر مهاجرت تنظیم و انتشار داد كه در نوع خود حائز اهمیت است. وی سفر گروهی از آزادی خواهان به بغداد و عثمانی و تشکیل دولت موقت شرکت داشت. وی با تیزبینی خاصی به تحلیل وقایع عثمانی پرداخته و ریشه های تفکر پان ترکیسم دولتمردان عثمانی و بهانههایی را که آنان برای اعمال وحشیانه و خشونت بار خویش میآورند مورد بررسی قرار داده است. او در یادداشت های دوران زندگی سیاسی خود دربارۀ ترک های جوان می نویسد: «آن موقع امور ترکیه در دست فرقۀ ترک اجاقی یا به عبارت دیگر ترک های جوان می بود. رهبری این فرقه تندرو را طلعت پاشا و انور پاشا به عهده داشتند. یکی به اصطلاح روز وزیر اعظم بود،یعنی نخست وزیر و دیگری وزیر جنگ و هر دو فرمانروای مطلق. اینها شش سال قبل از شروع جنگ جهانی اول به اتفاق جمال پاشا، انقلاب راه انداختند. سلطان عبدالحمید مستبد را وادار به صدور فرمان مشروطیت نمودند. بعد او را کنار گذاشتند، سلطان محمد درویش و گوشه گیر را خلیفه کردند و خود حکومت را در دست گرفته برای انجام اصلاحات داخلی اتصالاً از دولت امپراتوری آلمان کمک مالی و فنی دریافت نمودند. آن قدر که بر اثر نفوذ مستشاران آلمانی عاقبت دولت عثمانی مجبور شد به طرف داری از دولت آلمان با روس و انگلیس بجنگد. مرام فرقه ترک اجاقی از این قرار بود: اول: حفظ مملکت پهناور عثمانی در مقابل تحریکات دول استعمار طلب اروپایی دوم: اجرای پان ترکیسم یعنی احیاء و اشاعۀ فرهنگ ترکی در مناطق ترک زبان و سرانجام انضمام آن مناطق به امپراتوری عثمانی سوم: گسترش نفوذ خلیفۀ عثمانی در ممالک اسلامی که به این ترتیب عثمانی به اوج قدرت برسد». دیوان بیگی، که خود شاهد تبعید ارمنیان و وضع غم انگیز آنان بوده است، گوشهای از ماجرای تبعید را نیز شرح میدهد و میگوید: «اکنون می دانیم که این تبعیدها پایان و مقصدی ندارد بلکه هدف این بود که قربانیان در جریان این آوارگی ها زیر پوشش تبعید نابود شوند. در آن سفر چیزی که مایۀ تأسف و تحیر گردید جریان کوچ چند صد هزار خانواده نگون بخت ارمنی که پس از وقوع قتل و غارت ارامنه در ولایت وان جدا شده بودند و اکثراً پیر زن و زن و بچه پا برهنه و گرسنه بودند که سربازان ترک آنها را در زیر آفتاب سوزان پای پیاده در بیابان ها می گرداندند». یادداشت های دیوان بیگی هنگام ورود به بادکوبه، در عین حال که بیان گر خشونت های عثمانی در قبال ارمنیان است، نشان می دهد که کارپردازان حکومت چگونه از این دستاویز، یعنی ادعای خیانت ارمنیان به امپراتوری عثمانی، به بهترین وجه بهره برداری می کردند. «در اواخر تابستان قشون ترک موفق گردید بادکوبه را بگیرد. من، بیست و چهار ساعت بعد، شبانه با یک قطار سرباز بر عازم آن شهر شدم ... صبح آن شب آفتاب تازه طلوع کرده بود که از ایستگاه راه آهن بادکوبه با کمک دژبانان ترک، یک درشکه مرا به قنسولخانه ایران رساند.شهر خالی از جمعیت به نظر می آمد.در بعضی نقاط تعفن اجساد ارمنیان کفن و دفن نشده هوا را مسموم نموده بود». دیوان بیگی، که خود از شقاوت عثمانیها نسبت به ارمنیان متأثر شده بود، در ملاقات با رئیس ستاد لشکریان عثمانی به این جنایات اعتراض میکند. شرح این ماجرا در جلد اول یادداشتهای دوران زندگی وی چنین آمده است: « هنوز در گوشه و کنار شرح کشتن ارمنیها با شقاوت و قساوت ادامه دارد تروریست های محلۀ کارگران نفت (چونی گورود)، که آنها را قورشچی مینامند، اطفال بی گناه ارمنی را کت بسته ردیف به زانو می نشاندند و شرط میبستند که هرکس بتواند با یک ضربه قمه سر از تن آن فلک زدهها جدا کند هزار منات، یعنی یک تومان، جایزه میگیرد»