نویسنده کتاب در مقدمه در مورد کتاب اینگونه می گوید: ... در این دفتر دو چیز بیش از چیزهای دیگر به چشم می خورد: یکی روش و شیوه اندیشیدن یک جوان ایرانی در برهه یی از زمان، دوم، سیر و تحول معنوی یک انسان در راهی ویژه. در این دفتر بیشتر مقالاتی را آورده ام که جنبه پژوهشی دارند و چند گفتار زاییده احساس. آنچه صد در صد زاییده احساس است، سزاوار سرزنش و خورده گیری نیست – اما مقالات پژوهشی – که دست کم – در پدید آمدن آنها دعوی ژرف بینی و خرد انگاری شده است، باید مورد نقد و انتقاد واقع شود و در این زمینه هرگونه عیبجویی و خورده گیری و انتقاد را – اگرچه از روی غرض باشد – می پذیرم زیرا باور دارم هر اثری تا در کوره انتقاد تافته و پالوده نگردد ارج و بهایش نمودار نمیشود...
مقاله های این کتاب برخی تالیف و برخی آثار نویسندگان برجسته اند و به مضمونهایی چند می پردازند که همه در مقوله فرهنگ و ادب و هنر و تاریخ جای می گیرند و از جمله عبارتند از: زیبایی شناسی و رمزپردازی، سنت و تجدد، زمان در قصه، خواب و خواب گذاری، سعدی، گوته، نیچه، الوار، پروست، نقد هنری، روانکاوی، خاورشناسی جدید، فرهنگ ژاپنی، سیمای زن در طول تاریخ و نیز مبحثی که عنوان خویش را به کل کتاب بخشیده است.
در این مجموعه نخست مختصری از شرح حال حاج شیخ عبدالسلام تربتی بیان شده سپس گزیده ای از سروده های مولف در موضوعات مختلف اجتماعی عرفانی و مذهبی فراهم آمده است
چون پایه این دفتر بر تلاشی "نمادین" است و خواست انجامین: نمودن "نماد" است نه شکافتن آن، و نمایش راز است نه گشایش آن، و این دفتر، نه از پی پزوهش در آثار نظامی است که برای نمایش "نماد" است، تا برانگیزاننده اندیشه پژوهشگران گردد از این رو باز نمودن نکته هایی اجتماعی، بایسته می نماید. نکته در خور نگاه اینست که: بیشتر پژوهشگران روزگار ما، جهان و رویدادهای گذشته را با ترازوی قرن نوزدهم و بیستم می سنجند و با حال و کار گذشتگان، از این دریچه نگاه می کنند و به ناچار همه می لغزند و لغزیده اند و سبب گمرهی های فراوان نسلهای جوان روزگار ما شده اند. اگر به این نکته توجه داشته باشیم و هر پدیده را با ترازوی زمان خودش بسنجیم، کهر بهنجار انجام داده این و جدول ارزشهای ویژه ای برایمان پدیدار می گردد. خردمندانی چون نظامی، در دل تاریکی زیسته اند و با تلاشی پیکارگونه روزنه هایی به سوی روشنایی باز کرده اند. گاه در میان سخنانشان بدسگالیهایی به چشم می خورد که هول انگیز است و اگر با چشم باز و با شناخت روزگار آنان و با ترازوی زمانشان، آنها را ننگریم و نسنجیم درباره آنان ستمکارانه داوری کرده ایم...
دفتر اول : نگاهی به: عصر اسطوره آن اندازه كه از افسانهها برمی آيد، كوروش از كشورگشايانی بوده است كه بيشتر از هر كشورگشای ديگر او را دوست می داشتهاند، و پايههای سلطنت و پادشاهی خود را بر بخشندگی و خوی نيكو قرار داده بوده است. دشمنان وی از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همين جهت در جنگ با كوروش مانند كسی نبودند كه با نيروی نوميدی می جنگد و می داند چارهای نيست جز اينكه بكشد يا خود كشته شود. پيش از اين- بنا به روايت هرودوت- دانستيم كه چگونه كرزوس را از سوختن درميان هيزمهای افروخته رهانيد و بزرگش داشت و او را از رايزنان خود ساخت؛ نيز از بخشندگی و نيكی رفتار او با يهوديان سخن گفتيم. يكي از اركان سياست و حكومت وی آن بود كه، برای ملل و اقوام مختلفی كه اجزای امپراطوری او را تشكيل می دادند، به آزادی عقيده دينی و عبادت معتقد بود؛ اين خود می رساند كه بر اصل اول حكومت كردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست كه دين از دولت نيرومندتر است. به همين جهت است كه وی هرگز شهرها را غارت نمی كرد و معابد را ويران نمی ساخت، بلكه نسبت به خدايان ملل مغلوب به چشم احترام می نگريست و برای نگاهداری پرستشگاهها و آرامگاههای خدايان، از خود، كمك مالی نيز می كرد. حتی مردم بابل، كه در برابر او سخت ايستادگي كرده بودند، در آن هنگام كه احترام وی را نسبت به معابد و خدايان خويش ديدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذيرفتند. هر وقت سرزمينی را می گشود كه جهانگشای ديگری پيش از وی به آنجا نرفته بود، با كمال تقوا و ورع، قربانيهایی به خدايان محل تقديم می كرد؛ مانند ناپلئون، همه اديان را قبول داشت و ميان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بيش از ناپلئون به تكريم همه خدايان می پرداخت...