مثنوی حاضر که به تتبع مثنوی شیرین و خسرو نظامی سروده شده در جای خود شایان دقت بوده و هنری که در آن به کار رفته بیانی نغز دارد، گر چه گوینده آن از شعرای نامدار نیست ولی مثنوی او بدیع است و از متتبعین ارزندهی نظامی به شمار میرود و جای آن دارد که منظومه او با دقت مطالعه شود. شعله این منظومه را برای تقرب به دستگاه مرحوم فرهاد میرزا و عذر گناهان گذشته به نظم آورده و خود نام شیرین و فرهاد را بر آن نهاده بود ولی بواسطه عدم دقت بنام شیرین و خسرو معروف گردید.
یکی از بهترین روشهایی که تا امروز در جهان برای بیان احساسات، اعتراضات و بیان موضوعات دیگر خلق شده «شعر» است. دنیای شعر دنیای لطیف، ساده و دوستداشتنی است. حرفی که با عروض خاصی بر دل مینشیند. ادبیات معاصر ایران در دل تاریخ خود نویسندگان و شاعران پرآوازه زیادی داشته است که هرکدام از آنها سبک و طبع متفاوتی داشتهاند. «سیمین بهبهانی» شاعر نامدار ایرانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» از شاعران و نویسندگانی که در دوره او میزیستهاند، نوشته است. این کتاب شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست. کتابی که اگرچه تنها یک کتاب است اما خواننده را با چندین کتاب و چندین نویسنده آشنا میکند. در این اثر گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی افراد همچون «منوچهر آتشی»، «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی»، «پگاه احمدی»، «مهدی اخوان ثالث»، «پروین اعتصامی»، «قیصر امین پور»، «گلی ترقی»، «صادق چوبک»، «سهراب سپهری»، «همایون شجریان»، «شیرین عبادی»، «فروغ فرخزاد»، «فریدون مشیری» و «عباس معروفی» را در قالب خاطرات، دریافتها و برداشتهای شاعرانه شرح داده شده است. وی در ابتدای این مجموعه با لحنی شاعرانه به برخی خردهها در باب شعر خود پاسخ میگوید و طی آن, به این موضوعات اشاره میکند : زمان و شعر, انسجام در شعر امروز و شعر سنتی, ارزش طنین واژهها, ارزش تشکل واژهها, زبان شاعر, تصویر, شعر کم تصویر و تصویر کنایی. سیمین بهبهانی علاوه بر اینکه در شاعری استاد بود، در نثرنویسی و خاطرهگویی نیز تبحری ویژه داشت. او هم شعر اجتماعی میسرود و هم شاعری اجتماعی و پر حشر و نشر بود. او در این کتاب گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی شعرا و نویسندگان معاصر را ـ بعضا در قالب خاطرات و دریافتهای شاعرانه ـ به دست میدهد. سیمین بهبهانی درباره این کتاب مینویسد: «بیشترینه نوشتههایم در این مجموعه، حاصل دقت در آثار و احوال یاران و عزیزان و شناخت رفتار و گفتار ایشان بوده و به خاطره همنشینی با آنان در آمیخته، و کمتر فصلی است که از این گونه حال و حکایت بیبهره مانده باشد. اسلوب نگارش یادگزارهها گاه ساده است و گاه پیرایهمند: نظر به موقعیت و احوال خودم، از هر دو شیوه بهره گرفتهام. این حقیقت را هم هیچگاه فراموش نکردهام که هر هنرمند، در آنچه میآفریند، بازتابی از چند و چون روان و ضمیر خویش دارد. از اینروست که ضمن اندیشیدن درباره هر اثر، به خلق و خوی آفریندهاش هم توجه داشتهام.... ...آتشی هیچگاه با تهران، با آدابورسوم ساختگیش، با خندهها و تعارفهای مصلحتیش، با زندگی ی «بی تنور» و «بیبوی نان گرم» انس کامل نگرفته است. در این شعر، اما، یکباره بدگمانی و بیزاری به گونهی حیلهگری پلید، که عمری «مصراع آخرینش را در تیررس نشسته است»، چهره مینمایاند. گویا انگیزهی گریز از تهران، تهرانی که بهترین سالهای جوانی او را مصروف خودکرده است، با همین شعر در او بیدارمیشود، گرچه پیش از این هم این انگیزه، گیج و گم، در پاری از شعرهای پیشینش رخ مینموده است. باز هم یادآور میشوم: آتشی خود به من گفته است که شأن شعر را فراتر از پرداختن به حوادث روزمره و جزئی میداند. اگر در شعرش به دنبال نشانههایی از این قبیل بگردی، هرقدر هم که دوستت بدارد، روی ترش میکند و به نفی و انکار میکوشد؛ باشد. اختلاف من و آتشی همین جاست. من به ملموسترین حوادثی که با سرنوشت وطنم، هموطنم، جهانم و کل کرهی ارض بستگی دارد میاندیشم و آتشی به چیزی فراتر از اینها که از حیطهی تصور من بیرون است. داستان رایجترین و بزرگترین گرفتاری ی کشور ما با طنزی عجیب در این شعر مطرح میشود. ایجاز به حدی ست که گویی شعر فقط با علائم کلیدی پیش میرود: چشم شیشه بی، کلاه شاپو، حضور شکاک کشتی، وجود سامسونیت پرتخیل مشکوک، شکستن ایمان و چند واژهی دیگر طرح کلی داستان را میریزد و دنبالهاش را باید خودت در ذهنت کامل کنی و سرانجام ریش بندر و آن تیزهای بیآزرم. اگر باید خواننده را در لذت ساخت و پرداخت شعر سهیم کنی، اینگونه باید باشد، نه آنکه باد به دستش بدهی و بگویی بباف.اگر آتشی بار دیگر بگوید که من به مسائل جزئی بیاعتنا هستم، این شعر را پیش رویش میگذارم. اين تاریخ ماست. بازگوی علت فقر و بینوایی ی ملت ماست. تأسفی ست برحقی که «بیگانه» از ما پایمال میکند و خیانتی که «خویش» بر ما روا میدارد؛ و اگر از غفلت بیدار نشویم، وای بر ما! آتشی بیگمان شاعری ست که روی به اعتلا دارد و هرگز راه نشیب نپیموده است. مقایسهی شعرهای نخستین و فرجامین این کتاب گواه همین مدعاست. پرکار است و در میان کارهایش، متعالی فراوان است و متوسط نیز. گاه به اطناب میگراید، اما آنجا که به ایجاز میپیوندد محشر میکند: خانهات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم. ستارهی کوچکی در کلمه یی بگذار و به آسمانم روانه کن.
تذكره هزار مزار یامزارات شیراز، ترجمهاى است از «شد الإزار فی حط الأوزار عن زوار المزار»، اثر معینالدین جنید شیرازى كه به اهتمام پسر وى آقاى عیسى بن جنید شیرازى صورت گرفته است. هدف از تألیف این اثر، یاد و زیارت اهل قبور است. همین انگیزه باعث شد تا فردى از پسر مؤلف بخواهد، براى بهرهمندى بیشتر آن را به فارسى برگرداند. او نیز به این تقاضا پاسخ داد و اقدام به ترجمه آن نمود. روش مؤلف در معرفى بزرگان و آثار آنان در قبرستانهاى شیراز، بر تعیین محل و موقعیّت جغرافیایى، دورى و نزدیکى مزار به شهر گذاشته شده است نه قدمت تاریخى مقام و منزلت صورى و معنوى صاحبان قبور به طور كامل. اجزاء تركیبى تذكرهها را مقدمّه، متن یا اصل تذكره و خاتمه تشكیل مىدهد كه این اثر هم بر همین منوال است، جز اینكه در اوّل كتاب، مقدّمه مصحّح، به آن اضافه شده كه بحث آن در آخر نوشته خواهد آمد. مقدّمه مؤلف، با حمد خدا و نعمت و منقبت پیامبر(ص)، ائمه(ع) و صحابه شروع و بعد به تفیصل و با استناد به احادیثى دال بر استحباب زیارت و اقدام به آن سخن مىگوید. او مىگوید زائر باید به این اصل معتقد باشد كه میّت درك و فهم دارد و با این مسأله زیارت معنى پیدا مىكند. پس مؤلف از علّت تقسیم كتاب خود به عدد روزهاى هفته به هفت قسمت یا نوبت كه هر قسمت یا نوبت شامل ذكر دفن شدگان یكى از قبرستانهاى معروف شیراز است، مىپردازد و مىگوید: چون مزارت شیراز بسیار است و هر كدام در یك محله و راهها هم دور است... بر همین اساس مزارات را به عدد ایّام تقسیم نموده تا زائر به آسانى بتواند، در هر روز یا در هر شب جمعه به یكى از آنها قیام نموده و انجام دهد.
هرچند خواجه حافظ در حیات خود به جمع دیوان و ترتیب آن نپرداخت؛ ولی غزلیات و اشعارش را در دفتر خویش ثبت و ضبط میکرد و افزون بر این در طول حیات شاعریاش که زاید بر پنجاه سال بوده است، کاروانیان و مسافران غزلهای او را به اقصی نقاط ممالک اسلامی به عنوان تحفه و ارمغان میبردند و میان عاشقان کلام او توزیع میشد و آنها را تکثیر میکردند. مجموع غزلیات او در نسخههای نزدیک به زمان او در حدود پانصد غزل است. ابیات غزلیات هر نسخه با نسخه دیگر یکسان و همخوان نیست. این تفاوت و کمی یا زیادی را نمیتوان ناشی از عمل کاتبان دانست. این تغییرات و اختلافات بهیقین ناشی از تجدیدنظرطلبی خود اوست؛ بدین ترتیب هرگاه پانصد غزل او را تقسیم بر پنجاه سال کنیم و سالهای عمر شاعری او را محدود به پنجاه سال کنیم، مینگریم هر سال ده غزل سروده است؛ ولی به احتمال زیاد غزلیات حافظ محدود به همین تعداد نبوده است. این کتاب تصحیحی از دیوان غزلیات و اشعار حافظ بر اساس شش نسخه و نسخههای 813، 821، 822، 823، 824 و 827 هجری قمری است. این شش نسخه اساس مصححان بوده و در کنار آن از نسخ دیگری نیز استفاده کردهاند.