در این مقاله شماری واژه و اصطلاح مربوط به کشاورزی و آبیاری در دو بخش آورده شده است. واژهها و اصلاحات در بخش کشاورزی مربوط به محصولات کشاورزی، گیاهان هرز، روشهای جمعآوری محصول و ابزارهاست و در بخش آبیاری مربوط به روشها و ابزار آبیاری و حفر جوی و قنات است. لازم به توضیح است که همه این واژهها و اصلاحات امروزه کاربرد ندارد و دلیل آن هم پیشرفت دانش و جانشین شدن ابزارهای جدید به جای ابزارهای قدیمی است.
این کتاب افزون بر مقدمه، شامل دو فصل است؛ فصل اول واژه نامه و فصل دوم واژههای ویژه، واژههای مربوط به خرما و مفاهیم در ارتباط با آن و درخت خرما، وزنها و بازیها. واژهنامه به صورت فارسی ـ گویش تنظیم شده است. برابرهای گویشی به ترتیب الفبای لاتین و نام گویشها به ترتیب الفبای فارسی ذیل هر مدخل آمده است. در پیشگفتار کتاب نیز نکاتی در تعریف گویششناسی، ضرورت گردآوری گویشهای ایرانی و همچنین توضیح درباره تحقیقات و نگارشهای دکتر کیا در این حوزه آمده است.
بررسی گویشها کاری پردامنه است که باید در همه نقاط ایران صورت پذیرد تا سرانجام گنجینههای فرهنگ و ادب ایران تاریخی و باستانی که در گوشه و کنار و اذهان و دلهای ساکنان این مرزوبوم برجا مانده، از گزند نابودی برکنار ماند. در این کتاب به بررسی ساخت واژهای گونه رایج در شهر کرمان پرداخته شده است. گونه کرمانی، گونهای از زبان فارسی است که مردم شهر کرمان مرکز استان کرمان بدان سخن میگویند.
اين پژوهش در پي بررسي و مقايسه عوامل ايجاد انسجام متني در غزليات سعدي و بيدل، دو تن از شاعران نامدار سبکهاي عراقي و هندي است. اين تجزيه و تحليل بر اساس الگوي انسجام متني هاليدي و حسن صورت ميگيرد. در غزليات مورد بررسي تعداد اين عوامل به ترتيب عبارت است از: عوامل واژگاني، ارجاع، عوامل ربطي، حذف و جانشيني. وجود اين عوامل، متن را از نوشتههاي پراکنده متمايز ميسازد و متن را منسجم و همبسته ميکند. تعداد عوامل انسجامي در غزليات سعدي به طور محسوسي بيشتر و طول جملهها کوتاهتر است. ميتوان اين دو دليل را از دلايل سادگي و فهمپذيري غزليات سعدي نسبت به غزليات بيدل دانست.
اين نوشتار، جستاري با رويکردي گفتمان شناسانه در زمينه زبانشناسي ادبيات است که به بررسي چگونگي توزيع ساختهاي گفتمانمدار در سطح عبارات، جملات و متن گلستان سعدي ميپردازد؛ تا ميزان صراحت و پوشيدگي مولفههاي زباني به کار رفته در بيان مفاهيم گلستان را مورد مطالعه قراردهد. اين نوشتار ميکوشد تا از اين گذار، جنبهاي از راز ماندگاري سخن سعدي در گذر زمان را تحليل كند. مقاله حاضر، بر مبناي اين باور که توجه به ساخت گفتماني در بررسي انواع متون ميتواند در شناخت، درک و تفسير هرچه بهتر آن موثر افتد و با اتکا به اين امر که گفتمان قطعهاي زباني و بامعناست که از چهار ويژگي نظاممندي، جهتمداري، هدفمندي و کلان زباني برخوردار است؛ دست به بهرهگيري از جنبه زبانشناختي الگوي ون ليوون (1996)، که الگويي مطرح در زمينه تحليل گفتمان انتقادي است، زده است و در صدد پاسخ به اين سوال است كه چگونه يک اثر با بهرهگيري از مولفههاي زباني، محتوا و درونه خود را در ساخت فرهنگي نسلهاي مختلف جاودان ميسازد؟ ازاين رو، مقاله پس از مروري مختصر بر ارتباط زبانشناسي و ادبيات، به بيان مساله و شيوه به کار رفته در انجام تحقيق ميپردازد. سپس گفتمان، تحليل گفتمان، گفتمان شناسي انتقادي و الگوي ون ليوون، به عنوان مفاهيم پايه معرفي و تشريح ميگردند و به دنباله، مولفههاي مطرح در الگوي ون ليوون، تحت دو دسته مولفههاي پوشيده و صريح، ارايه و با آوردن مثالهاي متعدد تبيين ميشوند. در ادامه، ضمن تقسيم ساختهاي متني گلستان به دو دسته ساختهاي گفتمانمدار روايي و پيامگزار، متني از باب نخست مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد و نشان داده ميشود که مولفههاي گفتمانمدار مبتني بر پوشيدگي از قبيل حذف، منفعلسازي، تشخصزدايي، نوع ارجاعي و طبقهبندي، در مقايسه با مولفههاي مبتني بر صراحت، از بسامد بالايي در گلستان برخوردارند. در آخر، پس از محاسبه ميزان راز آلودگي و تبيين آن، چنين استنباط ميشود که يکي از ابعاد راز ماندگاري سخن سعدي بهرهگيري وي از مولفههاي گفتمانمدار مبتني بر پوشيدگي (از ديدگاه گفتمانشناسي نه عرفان و ادبيات) است که براي وي اين امکان را فراهم آورده است تا به خلاف بسياري از متون، با بافتزدايي زماني، مکاني، تاريخي، سياسي و پوشيده کردن کارگزاران، کنشگران و کنشپذيران حکايات، پيام خود را از زبان اينان برجسته کرده و اثر خود را در وراي زمان، براي تمامي عصرها و نسلها جاودان سازد.