از کتب مرجع و تذکرههای مهم به زبان پارسی تذکرهای است که دولتشاه سمرقندی تألیف کردهاست. تذکرة الشعراء دومین تذکره از نوع خود پس از لباب الالباب عوفی در تاریخ ادب فارسی است، که در خلال شرح احوال شاعران، پادشاهان و پیران، افسانههایی دیده میشود که دولتشاه آنها را به تناسب در کتاب خود درج کردهاست. از نمونههای بارز این افسانهها میتوان به حکایاتی دربارهٔ فردوسی، ناصرخسرو، نظامی، خیام، عطار، سعدی، عبید زاکانی و حافظ اشاره کرد. مجموع اظهارنظرهای دولتشاه دربارهٔ سرودههای شاعران نشان میدهد که او به ظرائف و دقایق و صنایع شعری، وقوف کامل داشتهاست؛ چنانکه اشاره به بسیاری از صنایع بدیعی یا استفاده از اصطلاحاتی چون «متانت»، «نازک سخن»، «ملایمگوی و متینسخن»، «سخن صاف و روان» و «غزل مطبوع»، حاکی از داوری وی دربارهٔ سرودههای شاعران است.
کتاب ادبیات منظوم ایران که در سال هزار و سیصد و چهارده چاپ شده می باشد.این اثر توسط شبلی نعمانی نوشته شده است.اثر شعر العجم یا ادبیات منظوم ایران از پنج جلد تشکیل شده است که نوشته ی آن در اصل به زبان اردو نوشته شده است. در سه جلد نخست آن نویسنده درمورد به سخنوران ممتاز فارسی اطلاعات داده و در قسمتهای چهارم و پنجم درمورد واقعیت و ماهیّت شعر و شاعری موشکافانه بحث می نماید . از نظر پژوهش محسّنات شعری و در مجموع پیشکار ها و معیارات نظریات ادبیّات دو جلد آخر آن اهمیت بسیار مهمی را کسب کرده و از جانب محققان به عنوان شاهکار مولانا شبلی اعتراف نموده است. همان طور که خود مولانا شبلی همچنان تأکید نموده و سه جلد اول دیباچه دو جلد دیگر به حساب می آید. محمّد اقبال سه صفت نادر شبلی نعمانی و نخست تاریخ دانی و دوّم وارد بودن به زبان عربی و سوّم ذوق درست شعر و سخن و خود شاعر بودن را سبب مایهدار بودن نقد شبلی درمورد شعر و اهمیت عمومی جهانی کسب کردن شعر العجم دانسته است .
جای افسوس است که ما از حیات مرحوم میرزاآقاخان کرمانی و تشبئات و عملیات سیاسی او چیز زیادی در دست نداریم جز آنچه چندین مولف از روی یکدیگر با فرق های جزئی استنساخ کرده و هیچ چیز تازه ای تتبع ننموده اند. بنابراین بهتر آن می دانیم که بجای اینکه در این تذکر سی ساله دوباره به نقل همان عبارات اکتفا کنیم به تشریح و تدقیق نظریات و افکار سیاسی و اجتماعی او داخل شده و بسیاری از مسایل را که در حق او تاریک است روشن نماییم. میرزا آقاخان از حیث سرنوشت نویسندگی خیلی شبیه به خیام است که آثارش بواسطه بغض و نفرت مخالفین متروک و بدون مطالعه آنها با تیر اتهامات به جهل و نادانی منسوب شده است. ولی همانطور که اینک پس از شش هفت قرن خیام میرود جای خود را در ادبیات و فلسفه مشرق و مغرب باز کند میرزاآقاخان هم روز به روز مشهورتذ می شود و یکی بعد از دیگری آثار و تالیفاتش به طبع میرسد و کم کم همان طبقات منوره که با او مخالف بودند مجبورند در اطراف او قلمفرسایی کنند...