مقاله اشاره به منشأ و چکونگی پیدایش موضوع قصه شرقی عاشق غریب دارد. قصه عاشق غریب لرمانتف در سال 1837 نوشته شد، سالی که نثر اولیه لرمانتف یعنی (وادیم و شاهزاده لیگوفسکایا) را از قهرمان عصر ما جدا نمود. در این زمان تحولی در افکار هنری لرمانتف صورت گرفت که بیتأثیر بر نثر دوره دوم نویسنده نبود. اگر موضوع اصلی برخوردهای عشقی نثر اولیه او خیانت عشقی است، ولی هر برخورد عشقی در قهرمان عصر ما نمونهای از عشق "غیرایدآل" است. این نمونهها نظم قانونمندی را در آثار نویسنده به وجود آورده است. عاشق غریب بیشک نقش "راهنمای والایی" برای نثر لرمانتف دارد.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
رویآوری به ادبیات جدید، به تقریب از اوایل مشروطیت در ایران آغاز شده است، با کتابهایی نظیر سیاحتنامه ابراهیم بیگ زین العابدین مراغهای و مسالک المحسنین میرزا عبدالرحیم طالبوف که در واقع داستان به صورت معمول و شناخته شده امروز نبود، بلکه داستان - مقاله یا مقالهای رمانگونه بود که به قصد انتقاد از اوضاع اداری و اجتماعی روزگار نوشته شده بود. اساس این کتاب بر پنج بخش نگاشته شده است: قصه و قصههای عامیانه، داستان و داستان کوتاه، رمان، پیشکسوتهای داستان کوتاه، نگاهی کوتاه به داستاننویسی معاصر ایران.
درمقاله حاضر ابتدا به اجمال، به ویژگیهای مکتب ادبی رئالیسم انتقادی پرداخته شده است؛ از جمله اینکه رئالیسم انتقادی، پدیدهای مختصّ ادبیّات عصر طلایی روسیّه است و نویسندگان ایرانی ـ مانند محمّدعلی جمالزاده، بزرگ علوی، جلال آلاحمد، میرزا فتحعلی آخوندزاده ـ تحت تأثیر این مکتب ادبی، آثار جاودانی به مقتضای زمان خود خلق کردند. سپس به بررسی نمودهای مکتب رئالیسم انتقادی در آثار آخوندزاده و به طور اخصّ در آخرین نمایشنامه وی، کمدی وکلای مرافعه، پرداخته شده است. نویسنده در این کمدی، انتقاد تند و تیز خود را متوجّه دستگاه قضایی دورانش (عصر قاجار) و سازکارهای رسیدگی به شکایات و مرافعات کرده و با بهرهگیری از ویژگیهای رئالیسم انتقادی روسیّه و نیز استفاده از دستاوردهای نویسندگان بزرگ آن کشور، دیدگاههایش را درباره مسائل مختلف اجتماعی دوران خویش بیان کرده است.
در این مقاله یکی از انواع ادبی یعنی فانتاستیک، که اخیراً در ادبیات معاصر روسیه رواج چشمگیری پیدا کرده است، مورد بررسی قرار میگیرد. داستان مورد بحث ما پدر من آنتی بیوتیک است، از آثار برجسته این نوع ادبی است که بر اساس شرایط بحرانی و حوادث ناهنجار دنیای کنونی و تأثیر آن بر زندگی انسانها، نگاشته شده است. در ادامه با معرفی سرگئی واسیلیویچ لوکیانینکو از نویسندگان پیشرو فانتاست در ادبیات نوین روسیه، به بررسی آثار وی و انگیزههای رویآوری نویسنده به این سبک ادبی میپردازیم. لوکیانینکو نویسندهای که با مهارت شگفتانگیزی زندگی را در گذشته، حال و آینده به کمک علم و تخیل ترسیم میکند، داستان مورد بحث را در سال 1992 به رشته تحریر درآورد. از نظر او برای انسان امروزی دشوار است که به شیوه نوین زندگی، شمار کثیر اطلاعات، ازدیاد برخوردها و روش جدید معاشرتها عادت کند. او معتقد است روان انسان که آمادگی چنین حملهای را نداشته است، گاهی اوقات ترجیح میدهد دنیای واقعی را فدا کند و در دنیای ساخته ذهن خود غرق شود. نویسنده در این داستان تلاش دارد نشان دهد که قربانیان اصلی ناهنجاریها و جنگطلبیهای بزرگترها در دنیای کنونی، یعنی دنیای به اصطلاح متمدن، کودکاناند. در این مقاله همچنین سعی شده است با بررسی داستان پدر من آنتیبیوتیک است بهعنوان یکی از آثار فانتاستیک عصر حاضر روسیه، تا حدودی زمینه برای آشنایی بیشتر خوانندگان ایرانی با ادبیات معاصر روسیه، مخصوصاً نوع ادبی فانتاستیک فراهم گردد.