ادبیات هر ملت، محملی برای شیوههای گوناگون بیان است و یکی از این شیوهها که برای ایجاد تعاملی شایسته مخاطب به کار میرود، گفتار تعارف آمیز است که نوع و شیوههای ارائه آن در هر زبان، با زبان دیگر، متفاوت است و افزون بر آن، این شیوه گفتار، نمایانگر ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ملتها نیز هست؛ بنابراین، حفظ این ویژگیها در برگردان این گفتار از زبانی به زبان دیگر، یکی از مشکلاتی است که مترجمان همواره با آن، مواجه میشوند؛ زیرا بسیاری از منتقدان و نظریهپردازان حوزه ترجمه، معتقدند ترجمهپذیری یا ترجمهناپذیری متن ادبی، با توانایی مترجم در انتقال عوامل فرازبانی، از جمله واقعیتهای فرهنگی و باورهای یک ملت، ارتباطی تنگاتنگ دارد. یکی از آثار ادبی و داستانی فارسی که در آن، استفاده از گفتار تعارفآمیز در چهارچوب آداب و رسوم ایرانیان، به خوبی تصویر شده، داستان مهمان مامان، اثر هوشنگ مرادی کرمانی است که در سال 2007 میلادی، ماریبل باهیا آن را به زبان فرانسه ترجمه کرد. در این مقاله، مسائلی همچون چگونگی برگردان گفتار تعارفآمیز با توجه به ضرورت انتقال ابعاد فرهنگی موجود در اثر با تأکید بر نظریههای ژرژ مونن، تأثیر شناخت عوامل فرازبانی در ترجمهپذیری اثر، انتقال و تعاملهای فرهنگی ناشی از برگردان اثر، و چگونگی رفتار مترجم با پیچیدگیهای زبانی و معنایی این شیوه گفتار را در ترجمه فرانسوی این داستان بررسی کردهایم.
بخش نخستین کار نویسنده این سطور بررسی سبک سخن سورآبادی از خلال قصه ها و ترجمه ها بود، و ازین حیث زبان قصه ها بیشتر درخور توجه می نمود، چرا که زبان ترجمه عموما به لحاظ تقیّد بسیار گزارشگران کلام خدا در روزگاران گذشته بر این که سخنی به خطا گفته نیاید و کلمه ای به نادرست ترجمه نشود بسا که از شیوه زبان قرآن متاثر می شد و از هنجار زبان پارسی دور می گشت. اما زبان قصه از این تقیّد و تعهّد به دور است و روح زبان گوینده در آن بیشتر نمودار. با این حال، نویسنده ترجمه های قرآن را نیز درین بررسی از نظر دور نداشت و هر نکته ای را که قابل بحث و بررسی می یافت و نتیجه ای به گمان او از آن به دست می آمد یادداشت می نمود. حاصل این همه، خصوصیات زبانی ابوبکر عتیق را در دو بخش جداگانه زبان قصه ها و زبان ترجمه ها زیرعنوان یگانه "شیوه گفتار" مصنف درین کتاب فراهم آورد. بخش بعدی، بررسی مسائل لغوی قصه های کتاب بود. این کتاب ازین نظرگاه بس سودمند و قابل اعتنا است. گنجینه ای است که بسیاری از مفردات و ترکیبات سره و زیبای فارسی را در آن می توان دید. از این رو نگارنده تلاش کرد که تا می تواند همه آن مروارید های نفیس و گرانبها را از ژرفای کتاب برآورد و در مواردی که گاه ذکر مثال هایی از دیگر کتاب های استوار نظم و نثر کهن پارسی دربایست می نمود به ایراد نمونه ای از آن ها بپردازد، تا هم معانی آن کلمات را با آن شواهد روشن تر نماید و هم برای مقایسه کاربرد آن واژگان در کتاب سورآبادی و آثار دیگر استادان زبان فارسی زمینه ای فراهم آورده باشد. آخرین بخش کتاب شامل دو فصل است: فصل اول این بخش راجع به برابرهای قرآنی واژه های فارسی است و بخش دوم آن، معادل های فارسی واژه های قرآن است.
در بخش نخست کتاب، "ادبیات داستانی" در گستره تاریخ، اسطوره، افسانه، رمانس و رمان به اختصار شرح و تبیین میگردد، سپس مقوله ورود رمان و داستان کوتاه به ادبیات فارسی، با ترجمهها سفرنامههای خیالی، مقالات شبه داستان و رمانهای تاریخی بازگو میگردد .بخش بعدی کتاب مربوط به "پیشگامان انواع جدید داستانی" است که با معرفی کوتاه جمالزاده و مشفق کاظمی پی گرفته میشود . نویسنده در مبحث "نسل اول داستان نویسان" از هدایت، علوی و چوبک و از مختصات آثارشان یاد میکند و در بخش "گروه دوم از نسل اول داستان نویسان" و ویژگیهای داستان نویسی حجازی، دشتی، نفیسی و جواد فاضل را به اختصار برمیشمارد .مباحث بعدی کتاب که شامل ارزیابی کوتاه آثار نویسندگان فارسی است به این موضوعات و شخصیتها اختصاص مییابد : "نسل دوم داستان نویسان :دانشور، آل احمد و گلستان"، "ادامه داستان نویسان نسل دوم :بهآذین و پرویزی"، "رمان تاریخیی مستعان، مسرور، مدرس، سردادور، میمندی نژاد، مطیعی، امیر عشیری، آرین نژاد و آشتیانی"، "نسل سوم داستان نویسان :صادقی، ساعدی، افغانی و مدرسی"، "نسل چهارم داستان نویسان :گلشیری، میرصادقی، فصیح، شهدادی، و ایرانی"، "ادبیات اقلیمی یا داستان نویسی روستا"، "ادامه نویسندگان ادبیات روستا :فقیری، بهرنگی و درویشیان"، "نثر علمی ادبی"، "نمایشنامه نویسی"، "نمایشنامه نویسی در دورههای بعد"، و "ترجمه از زبانهای اروپایی" .
اسطوره یکی از مباحث مطرح در ادبیات تطبیقی است. پیوند اسطوره و ادبیات، با توجه به اینکه اولی شفاهی و در گستره باورهای انسانی و دومی نوشتاری و در قلمرو زیباشناسی است، اندکی گنگ مینماید. اما با بررسی بیشتر آشکار میشود که همانندیهای بسیاری میان آن دو وجود دارد و هر دو این مقولات از منطق یکسانی پیروی میکنند که همان منطق داستان است. از سوی دیگر، منطق داستان خود دارای ساختاری است که ریشه در قواعد خیال دارد. گذار از اسطوره شفاهی به متن ادبی روندی کند و بلندمدت داشته است که طی آن سراینده، شنونده، بیننده و مضمون جای خود را به شاعر (یا نویسنده)، خواننده منفرد و داستان ادبی دادهاند. جهان اسطوره و جهان ادبیات در دنیای بزرگتری به نام دنیای داستان جای میگیرند.
جهان اسطورهاي، جهاني است كه نمادهاي سازنده آن از بسياري جهات مشتركند و همواره چهرهاي متفاوت از جهان رئاليستي را به تصوير ميكشند. البته همين نگرش شگفتانگيز به جهان پيرامون، موجب غناي ادبيات ميگردد و اشتراكات جهان استعاري نمادها، سبب سهولت پژوهش در آثار نويسندگان و شاعران نامدار با رويكردي تطبيقي ميشود. آنچه در اين مقاله مورد توجه نگارنده قرار گرفته، پژوهش در اشعار برجسته نويسندگان شهير فرانسوي در عصر طلايي رمانتيسم، يعني در سده نوزدهم ميلادي است، كه در آن به بازسازي نماد پرنده پرداختهاند. در اين زمينه، توجه نگارنده به اشعار ارزشمند ادب پارسي، در جهت غنابخشي به مفاهيم عميق استعاري نماد پرنده، گامي براي شناخت اشتراكات و تفاوتهاي موجود در عرصه ادب فرانسه و فارسي است.