برخلات تالستوی و داستایفسکی، که شخصیتهای خارقالعاده و حوادث بزرگ و مهم روسیه و جهان را در آثارشان وصف مینمودند، چخوف در آثارش به توصیف موضوعات و اتفاقات عادی و روزمره شخصیتهایی از طبقه متوسط جامعه میپرداخت. چخوف موضوعات سنتی و قدیمی را که قبلأ در آثار نویسندگان دیگری مانند گوگول مطرح شده بود، به صورت طنز در داستانهای کوتاه خود مطرح و بررسی میکرد. او نه تنها برخورد انتقادی با موضوعات سنتی ادبیات داشت، بلکه آنها را با روش جدیدی مطرح و بررسی میکرد و به این ترتیب، نظر خود را راجع به دیدگاههایی که در آثار نویسندگان دیگر مطرح شده بود بیان میکرد.
تاریخ ادبیات روسی کتابی است پیرامون شناخت رجال ادبی و فرهنگ روسیه؛ تا پیش از انقلاب سوسیالیستی آن کشور شخصیتهای ادبی روسیه به فراخور تاثیرشان در فرهنگ و ادبیات روسیه و جهان ، صفحاتی را به خود اختصاص داده اند. ریشههای ادبیات روسی را میتوان در قرون وسطی جست یعنی زمانی که نخستین اشعار حماسی و سرگذشتها به زبان روسی کهن تصنیف شدند. در عصر روشنگری ادبیات روسی اهمیت زیادی پیدا کرد و از اوایل دهۀ ۱۸۳۰ وارد دوران طلایی خود در شعر، نثر و نمایشنامه شد. ادبیات روسی پس از انقلاب ۱۹۱۷ به دو بخش شوروی و مهاجران سفید تقسیم شد. اتحاد جماهیر شوروی مبلغ سوادآموزی جهانی بود و به همین جهت صنعت چاپ کتاب را به شدت توسعه بخشید اما در عین حال به سانسور ایدئولوژیک دست میزد. فهرست جلد اول کتاب شامل این عناوین است: جلد اول : از آغاز تا تولستوی؛ ادبیات روسیه باستان؛ پایان دوران ادبیات قدیم روس؛ عصر کلاسیسم؛ عصر طلایی شعر؛ عصر گوگول؛ عصر رئالیسم
فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی ( 1881- 1821)، نویسنده مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه است. ویژگی منحصربهفرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردهاند. اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است عصیانزده، بیمار و روانپریش. داستایوسکی در آثار خود شخصیتهایی را حلاجی میکرد که حتی آدمکشی را زیر لوای مرام و اعتقادات ایدئولوژیک خود موجه میدانستند. به همین دلیل آثار این نویسنده در تمام سالهایی که از آن میگذرد، چه در دوران قدرتگیری حکومتهای تمامیتخواه قرن بیستم و چه امروزه که «کارزار علیه ترور» در جریان است، با چالشهای زمانه تناسب دارند.
درمقاله حاضر ابتدا به اجمال، به ویژگیهای مکتب ادبی رئالیسم انتقادی پرداخته شده است؛ از جمله اینکه رئالیسم انتقادی، پدیدهای مختصّ ادبیّات عصر طلایی روسیّه است و نویسندگان ایرانی ـ مانند محمّدعلی جمالزاده، بزرگ علوی، جلال آلاحمد، میرزا فتحعلی آخوندزاده ـ تحت تأثیر این مکتب ادبی، آثار جاودانی به مقتضای زمان خود خلق کردند. سپس به بررسی نمودهای مکتب رئالیسم انتقادی در آثار آخوندزاده و به طور اخصّ در آخرین نمایشنامه وی، کمدی وکلای مرافعه، پرداخته شده است. نویسنده در این کمدی، انتقاد تند و تیز خود را متوجّه دستگاه قضایی دورانش (عصر قاجار) و سازکارهای رسیدگی به شکایات و مرافعات کرده و با بهرهگیری از ویژگیهای رئالیسم انتقادی روسیّه و نیز استفاده از دستاوردهای نویسندگان بزرگ آن کشور، دیدگاههایش را درباره مسائل مختلف اجتماعی دوران خویش بیان کرده است.
در این مقاله یکی از انواع ادبی یعنی فانتاستیک، که اخیراً در ادبیات معاصر روسیه رواج چشمگیری پیدا کرده است، مورد بررسی قرار میگیرد. داستان مورد بحث ما پدر من آنتی بیوتیک است، از آثار برجسته این نوع ادبی است که بر اساس شرایط بحرانی و حوادث ناهنجار دنیای کنونی و تأثیر آن بر زندگی انسانها، نگاشته شده است. در ادامه با معرفی سرگئی واسیلیویچ لوکیانینکو از نویسندگان پیشرو فانتاست در ادبیات نوین روسیه، به بررسی آثار وی و انگیزههای رویآوری نویسنده به این سبک ادبی میپردازیم. لوکیانینکو نویسندهای که با مهارت شگفتانگیزی زندگی را در گذشته، حال و آینده به کمک علم و تخیل ترسیم میکند، داستان مورد بحث را در سال 1992 به رشته تحریر درآورد. از نظر او برای انسان امروزی دشوار است که به شیوه نوین زندگی، شمار کثیر اطلاعات، ازدیاد برخوردها و روش جدید معاشرتها عادت کند. او معتقد است روان انسان که آمادگی چنین حملهای را نداشته است، گاهی اوقات ترجیح میدهد دنیای واقعی را فدا کند و در دنیای ساخته ذهن خود غرق شود. نویسنده در این داستان تلاش دارد نشان دهد که قربانیان اصلی ناهنجاریها و جنگطلبیهای بزرگترها در دنیای کنونی، یعنی دنیای به اصطلاح متمدن، کودکاناند. در این مقاله همچنین سعی شده است با بررسی داستان پدر من آنتیبیوتیک است بهعنوان یکی از آثار فانتاستیک عصر حاضر روسیه، تا حدودی زمینه برای آشنایی بیشتر خوانندگان ایرانی با ادبیات معاصر روسیه، مخصوصاً نوع ادبی فانتاستیک فراهم گردد.