در نظریّه کارل گوستاو یونگ، روانشناس سوئیسی، آنیما، کهنالگویی است که عبارت است از تهنشست همه تجارب از زن در میراث روانی یک مرد؛ از گذشتهای بس دور و دراز میآید و در ناخودآگاه روان مردان به یادگار مانده است. به عبارت دیگر، مظهر طبیعت زنانه و روح مؤنّث مردان است؛ کهنالگویی است که هم نمود مثبت دارد و هم منفی. این مقاله بر آن است تا با برشمردن خصوصیّات این کهنالگو و تأثیرات مثبت و منفی آن، اشعار مهدی سهیلی را مورد کندوکاو قرار دهد و نشان دهد او تا چه حد، تحت تأثیر مادّینه جان خود یا همان آنیما بوده است. این مقاله، توصیفی- تحلیلی است و اطّلاعات آن به روش کتابخانهای گردآوری شده است.
در این کتاب سعی شده است به این ارتباط پرداخته و در دو بخش ادبی و هنری مورد بحث و بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه بحث اصلی درباره هفت خان رستم می باشد. بعد از معرفی شاهنامه صحبت را به بررسی حماسه و اسطوره کشانیده و سپس به بیان چگونگی حماسه هفت خان رستم پرداخته و در انتهای این بخش ویژگیهای تصویری شاهنامه مورد بررسی اجمالی قرار داده شده است. در بخش دوم کتاب با مقدمه صورنگاری اولین شاهنامه ها به ویژگی های نگارگری ایرانی و ارتباط آن با ادبیات پرداخته و بالاخره در انتها در سه بخش به بررسی مکاتب هنر ایران یعنی مصور سازی شاهنامه، نقاشی روی کاشی، نقاشی قهوه خانه ای و تحلیل تعدادی از آثار باقی مانده پرداخته و سرانجام با آوردن تصاویر موجود نتیجه¬گیری شده است. در بحث تحلیل آثار، در بعضی موارد با توجه به مفصل بودن توضیح و تفسیر هر مکتب و ارتباط تحلیل های کلی آن با تفسیر تصویر از اضافه گویی در تحلیل شخصی درباره برخی از تصاویر خودداری شده است
مهدی سهیلی ، از طنزآوران و شاعران سرشناس دهههای بیست تا پنجاه بود که طی این سالها آثارش اعم از طنز، فکاهه و جدی به نظم و نثر مخاطبان بسیاری داشت. این کتاب دربرگیرنده رباعیات حکیم عمر خیام و رباعیات فکاهی مهدی سهیلی است که بر وزن رباعیات خیام سروده شده است.
تفسير خواجه عبدالله انصاري، از آثار گرانبهاي اوست كه تاكنون متن كامل آن پيدا نيست و جز به ياري بعضي مأخذ، به قسمتي از مطالب آن نميتوان دست يافت. مهمترين اثري كه بخشي از مباحث آن را در خود محفوظ داشته؛ تفسير كشفالاسرار و عدهالابرار ابوالفضل رشيدالدين ميبدي عارف و مفسر بزرگ اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است. اين مقاله، بررسي اجمالي است در باب آنچه در تفسير ميبدي به نام خواجه عبدالله انصاري آمده يا بگونهاي نقل شده است كه خواننده انتساب آن را به خواجه يقين خواهد كرد. اين بررسي نشان ميدهد كه ابوالفضل ميبدي مقدار ناچيز از تفسير خواجه عبدالله انصاري را در بخش عرفاني كتاب خود، (نوبت سوم) كشفالاسرار، آورده است. ميبدي، تفسير خواجه عبدالله انصاري را، كتاب شيخالاسلام انصاري در تفسير قرآن ميخواند. بنابراين به نظر ميرسد اين كتاب نام و عنواني خاص نداشته و به همان عنوان تفسير خواجه عبدالله انصاري معروف بوده است. مطابق نظر ابوالفضل ميبدي و با عنايت به ديگر آثار خواجه عبدالله انصاري، ميتوان دريافت كه كلام خواجه در تفسير نيز در نهايت ايجاز بوده است و از سوي ديگر، گفتههاي منقول از خواجه در تفسير كشفالاسرار، بعضي بطور كامل و بعضي بصورت جزئي تكرار شدهاند كه خود از حجم مقدرا بازمانده تفسير خواجه ميكاهد. منقولات کشف الاسرار،نشان ازصد ميدان و منازل السائرين خواجه دارد و به روش پير هرات ،که طريقت و حقيقت را با رعايت کامل اصول شريعت مي خواهد، متناسب است.
ایرانیان باستان و سپس اشکانیان و ساسانیان، به تصنیف و نگهداری افسانههایی پرداختند که در زبان عربی سابقه نداشت و اعراب پس از ترجمه این آثار به زبان خود، داستانهای دیگری نیز به همان گونه ساختند. این مقاله، در دو بخش به شرح چند افسانه، که در دورههای نخستین، از فارسی به عربی رفته است میپردازد: بخش اول، افسانههای عمومی که مسائل عام مردمی را، اعم از آیین و تمدن مطرح میکنند و تاریخ مشخصی ندارند؛ مانند «هزار افسان»، «کلیله و دمنه»، «مزدک نامه» و «بلوهر و بوذاسف» و بخش دوم، افسانههای تاریخی که موضوع آنها سرگذشت یکی از بزرگان تاریخ و یا ذکر وقایع تاریخی به صورت داستان است؛ مانند «بهرام چوبین»، «شهربراز و پرویز»، «رستم و اسفندیار»، «انوشیروان»، «بهرام و نرسی» و «دارا و بت زرین». این افسانهها، یکی از عناصر موثر در بلوغ تمدن مشترک پارسیان و اعراب بودهاند.