«خورشید» به عنوان یک موضوع همیشه مورد توجه شاعران بوده است. در دوره آغازین شعر فارسی توصیفاتی که از خورشید ارایه شده است، تنها جنبه تصویرسازی دارد. در سدههای ششم و هفتم، خاقانی، عطار و مولانا بیش از دیگران به خورشید توجه نشان دادهاند. سهروردی (549 ـ 587 ه . ق) ـ فیلسوف شهید و شهیر ایرانی ـ در آثار خود پیدرپی از تمثیلاتی استفاده کرده که حضور خورشید در آنها از نظر بسامد قابل توجه است. این حضور چنان قوی، پررنگ و گسترده است که میتوان خورشید را پایه تمثیلات و حتی تفکر او به شمار آورد. در هفت قصه از مجموعه قصههای دهگانه کتاب لغت موران، خورشید نقشی محوری و اصلی دارد و حضور آن در بافت متن چنان قوی و مؤثر است که با حذف آن، شالوده قصه به هم میریزد. این نقشآفرینی خورشید از تفکر فلسفی و اندیشههای اشراقی سهروردی مایه میگیرد.
این کتاب در واقع پاسخی درخور به چند سؤال مهم است: یونگ تحت تأثیر کدام نحله فکری ـ فلسفی به چنین ابتکاری دست زد و دو مفهوم عمیق «ناخودآگاه جمعی» و «الگوهای باستانی» را در نظریه شخصیت خود وارد کرد؟ آیا یونگ متأثر از فلاسفه اشراقی و عرفانی مشرقزمین بود؟ اگر بله، کدام فلسفه و کدام عرفان و به چه صورت؟ آیا مبانی اولیه تفکر یونگ را میتوان در دیدگاههای فیلسوف اشراقی شهیر ایران سهروردی جستجو و ملاحظه کرد؟ و .... .
...در تاریخ هر دین و مکتبی بعد از آن که مدتی از پایه گذاری آن میگذرد، شارحان، مفسران و متکلمانی ظهور میکنند که میکوشند با استفاده از علوم روز و رایج در زمان خویش از دین و مکتب مورد نظر دفاع کرده و به شرح و تبیین اصول و نظریات پایهگذار آن مکتب بر اساس علوم مورد نظر بپردازند. علومی که در اینجا مورد استفاده قرار میگیرند، میتوانند طیف عظیمی از علوم مانند، فلسفه، عرفان، ادبیات، تاریخ، علوم تجربیِ طبیعی و انسانی و ... را شامل شوند.استفاده از این علوم در مواردی موفق است و به ترکیبهای جالبی از متون دینی و علوم روز میانجامد و در مواردی ناموفق است و بعد از آن که مدت زمان اندکی دوام میآورد، کارآیی خود را از دست میدهد...
این مقاله بررسی ساختگرایانه ابیاتی از منطق الطیر عطار است و ابیات 616 تا 680 این را در بر میگیرد. این قسمت از کتاب، به منزله پیش درآمدی بر داستان آصفی محسوب میگردد. برای آشنای کردن خواننده با موضوع اصلی داستان، عطار از شیوه براعت استقلال بهره گرفته است که هسته اصلی آنرا در خود نهفته است.
در این مقاله به نقد و بررسی چندسویه قصیده 184 دیوان انوری پرداخته شده است. در بخش نخست گزارشی کوتاه و فشرده از مفاهیم قصیده به دست داده شده و تناسب فرم و محتوا به کوتاهی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس برای پیگیری انگیزه انوری در زمینه نکوهش شعر و شاعری، شعر و شاعری از دید فرهنگ و جامعه عصر انوری بررسی شده است و امکان اثرپذیری انوری از آرای شعرای دیگر از جمله کسایی، ناصرخسرو و سنایی مطرح شده است. پس از بررسی فرم و محتوا مشخص شد که این قصیده در شمار اشعار حقیقتنما (راستین) و صادقانه شاعر قرار میگیرد. در بخش پایانی مقاله پس از طرح چند فرضیه برای یافتن انگیزه اصلی انوری از نکوهش شعر و شاعری، این فرض اثبات شد که وی به دلیل بهرهمندی از مراتب فضل و کمال، شاعری را دون شأن خود میدانسته است و چون از روی ناچاری و به دلیل نیاز مالی به مدیحهسرایی پرداخته، پس از سالها شاعری، از کارنامه خود ناخشنود بوده و به نقد کار خود پرداخته است.