این تحقیق به بررسی واجآرایی زبان فارسی باستان براساس خوانش کتیبهها از کنت (١٩٥٣) و مشخصکردن ساخت هجایی مجاز در این زبان میپردازد. همچنین به بررسی «اصل توالی رسایی» و چگونگی تبعیت واژگان این زبان از این اصل درخوشههای همخوانی آغازه و پایانه هجا پرداخته میشود. به عبارت دیگر، ساخت هجا در زبان فارسی باستان چگونه است؟ همچنین آیا اصل سلسله مراتب رسایی در این زبان در ساخت هجا رعایت میشود؟ برای پاسخ به این سؤالات، ابتدا تمامی توالیهای همخوانی موجود در آثار مربوط به فارسی باستان در آغاز، میان و پایان واژهها، بدون در نظر گرفتن تقطیع هجایی، شناسایی و استخراج شدهاند و سپس براساس اصول مربوط به هجابندی، خوشههای موجود در هجاها شناسایی شده و با اصل توالی رسایی مطابقت داده شدهاند. بررسی خوشههای آغازی و میانی نشان میدهد که ساخت هجا در این زبان به صورت (c)(c)(c)v(c)(c) است و اصل سلسلهمراتب رسایی در همه دادهها رعایت شده، بهجز زمانی که یکی از دو همخوان s و ŝ در ابتدای هجا به عنوان عضو اول خوشه حضور داشته باشد. بهعلاوه، به دلیل وجود پایانههای صرفی در انتهای کلماتی چون فعل، اسم و صفت، خوشههای همخوانی در پایان واژگان این زبان دیده نمیشود.
این راهنما ریشه فعلهای اوستایی و فارسی باستان و فعلهای فارسی کنونی را که از آن ریشهها گرفته شده، دربر دارد. نقشه کار این است که نخست ریشه فعلهایی که در نوشتههای اوستا فارسی باستان به کار رفته با حرفهای درشت سیاه داده شده و پس از آن صورتهای گوناگونی که این ریشهها به خود میگیرند در میان دو ابرو آمده و سپس معنا یا معناهای آن ریشهها به فارسی داده شده است.
زبانی که امروز ما ایرانیان بدان گفتگو می کنیم کهن ترین یادگار زنده ایست از نیاکان ما که به دست ما سپرده شده است. زبان فارسی یکی از چند زبان کهن فرهنگی است که نزدیک 1400 سال پیش بنا بر نوشته مورخان سده چهارم هجری به همین نام فارسی با پارسی یا پارسی دری (زبان دربار شاهان) خوانده می شده است. پیش از آن هم صورت کهنه تر آن، که پیش از اسلام زبان رسمی کشور شاهنشاهی ایران بوده است، به نام پارسیک یا پهلوی خوانده میشده است. در ادامه، در مورد زبان اوستایی، فارسی باستان، زبان پهلوی، زبان فارسی میانه و سیر تحول زبان در ایران سخن به میان آمده است
هدف از نگارش اين مقاله، بررسي زبان شناختي استعاره جهتي در قرآن با توجه به رويكرد نظريه معاصر استعاره است. اهميت اين تحقيق در اينجاست كه استعاره بخش مهمي از ارتباطهاي گفتاري و كلامي را تشكيل ميدهد و آن قدر طبيعي وارد زندگي ما ميشود كه ممكن است در عمل جلب توجه نکند. استعاره در زبان دين نيز كمتر از ساير صورتهاي زباني نيست. در استعارههاي جهتي، نظامي کلي از مفاهيم با توجه به مفاهيمي از نظامي ديگر سازمانبندي ميشود. استعارههاي جهتي، مفاهيم را با اعطاي صورت مکاني در جهات متقابل به يکديگر مرتبط ميکنند. اين جهتهاي مکاني، قراردادي يا دلبخواهي نيستند؛ بلکه بر مبناي تجربههاي فيزيکي و فرهنگي انسانها شکل ميگيرند. وظيفه اين نوع استعارهها بيش از هر چيز، برقراري انسجام در نظام مفهومي ماست. تقابلهاي «بالا يا پايين، جلو يا پشت، راست يا چپ، مرکزي يا حاشيهاي، درون يا بيرون» همه از اين دست است. اين جهتهاي فضايي يا مکاني با تصوير فضاي هندسياي که در ذهن به وجود ميآورند، مفهومي جديد و در نتيجه درکي جديد ميآفرينند.
تحقیق حاضر با اتخاذ روش تحلیلی ـ توصیفی و تبیین برخی از ویژگیهای فعال آوایی و فرایندهای واجشناختی گویش مازندرانی میپردازد. منظور از فرایندهای فعال، فرایندهای واجی از قبیل فرایند تشدید عارضی، همگونی و تضغیف یا نرمشدگی است. گویش مازندرانی در حاشیه سواحل جنوبی وجنوب غربی دریای خزر رایج است. از دیگر گویشهای خزری میتوان گیلگی، تالشی، تاتی و سمنانی را نام برد. در گردآوری دادههای این تحقیق، دادههای زبان پهلوی از فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته دیوید نیل مکنزی و ترجمه مهشید میرفخرایی و دادههای زبان مازندرانی مبتنی بر تحقیق میدانی نگارنده است که خود گویشوار این گویش است.