بسیاری از زبانشناسان ساختار هجایی زبان فارسی را شامل یک همخوان اجباری به عنوان آغازه هجا، یک واکه در جایگاه هسته و یک یا دو همخوان اختیاری در جایگاه پایانی میدانند. بر این اساس، این امکان که در زبان فارسی دو واکه در دو هجای مجاور در کنار یکدیگر قرار بگیرند وجود ندارد و در این زبان با شیوههای خاصی که مهمترین آنها افزایش همخوان میانجی است، از التقای مصوتها جلوگیری میشود. در این مقاله، با یک بررسی میدانی و گردآوری دادهها از50 سخنگوی زبان فارسی مذکر و مؤنث، از سنین 18- 25 سال، ویژگیهای اکوستیکی انسدادی چاکنایی و چگونگی بروز آن در جایگاه بینواکهای در گفتار آهسته و گفتار سریع به دقت بررسی شده و نتایج این تحلیلها در مقابل یکدیگر قرار گرفته است. به نظر میرسد در گفتار سریع و پیوسته، با حذف انسدادی چاکنایی امکان در کنار هم قرار گرفتن دو واکه وجود دارد و بدین ترتیب نظام هجایی زبان فارسی در گفتار محافظهکارانه و دقیق با نظام هجایی گفتار سریع و پیوسته تفاوت دارد.
خوانساری یکی از گویشهای اصیل ایرانی است که به لحاظ تصریف افعال و برخی واژهها با فارسی تفاوت دارد. در بررسی حاضر، پس از گردآوری دادههای زبانی، ابتدا آواهای خوانساری استخراج و طبقهبندی شدهاند. آنگاه با تحلیل آواها، واجها و واجگونههای گویش مزبور تعیین شدهاند. در پایان، الگوهای ساخت هجایی و فرایندهای تغییر آوایی در گویش خوانساری شناسایی و معرفی شدهاند.
تنگستانی یکی از گویشهای ایرانی نو و از گروه گویشهای جنوبی ایران است. ویژگیهای آوایی این گویش نشان میدهد که به شاخه زبانهای ایرانی جنوب غربی تعلق دارد. هدف این پژوهش توصیف و بررسی دستگاه واجی گویش تنگستانی است. در این پژوهش، تعداد 31 واج (شامل 22 همخوان و 9 واکه) شناسایی و توصیف شده است.
مقاله حاضر، با تکيه بر مفهوم دستوريشدن، به چگوني پيدايش حروف اضافه از نام اندامهاي بدن ميپردازد. سادهترين تعريف دستوريشدن عبارت است از تبديل عناصر واژگاني به عناصر دستوري يا تبديل عناصر دستوري به عناصر دستوري به عناصر دستوريتر. بر اين اساس، اين بررسي نشان ميدهد چگونه در گذر زمان نام اندامهاي بدن (عناصر واژگاني) به حروف اضافه (عناصر دستوري) تبديل شدهاند و در طي اين تغيير از چه مراحلي گذشتهاند.
در این مقاله، کاربرد صورتهای اشاری فارسی را در ارتباط زبانی فرد نابینای مطلق و فرد بینا، ازدیدگاهی صرفاً زبانشناختی بررسی کردهایم. بدین منظور، نخست، صورتهای اشاری و انواع آن را معرفی کردهایم. صورتهای اشاری بهعنوان ابزاری زبانی، کاربردهای بسیاری دارند؛ زیرا در تعامل زبانی فرد نابینا و بینا، قطعاً یکی از دو طرف مکالمه، حس بینایی ندارد و مسئله نابینایی، بر ارتباط زبانی بین آنها بهویژه در کاربرد صورتهای اشاری اثر میگذارد. بر این اساس، در پژوهش حاضر، برای تفکیک صورتهایاشاری با مصداق عینی از صورتهای اشاری با مصداقی غیرعینی، از دستهبندی لوینسون (1983) دربارۀ انواع صورتهای اشاری استفاده کردهایم و پساز پنج ماه مشاهده و مصاحبه با پنج نابینای تحصیلکرده، صورتهایاشاری فارسی را در ارتباط زبانی فرد نابینای مطلق و فرد بینا و نیز مشکلات احتمالی در برقراری ارتباط فرد نابینا با بینا را توصیف کردهایم. نتایج این بررسیها نشان میدهد که ادراک تمام صورتهای اشاری مکانی و برخی صورتهای اشاری شخصی، اجتماعی و زمانی دارای مصداقهای عینی، ازجهاتی برای مخاطب نابینا مشکلساز است و او برای کاربرد این صورتهای اشاری، لزوماً باید بهوسیله قوه لامسه یا شنوایی، مواردی را که بدانها اشاره میشود، از پیششناساییکرده باشد. بهدلیل محدودیتهایی که در این زمینه و بهویژه در شناسایی اشیاء جدید وجود دارد، فرد نابینا برای ارجاع به اشیاء پیرامونش، از صورتهای اشاری، کمتر استفاده میکند.