گزاره قالبی یکی از عناصر ساختاری قصّههای عامیانه است. این مقاله درباره تحلیل جایگاه این عنصر در قصّه امیرارسلان است. نخست مفهوم این اصطلاح در حوزه شعر و ادبیّات شفاهی روشن میشود، آنگاه دستهبندی نقشگرا از گزارهها (گزارههای سازنده روند خطّی داستان، شکلدهنده به فضای داستان و گفتوگویی) ارائه میگردد، سپس با تحلیل زیرمجموعههای این سه گروه کلّی، تأثیر کمّی و کیفی عواملی چون سنّت ادبی، سنّت نقّالی، نقّال، مخاطب، کاتب، زمینه اجتماعی و بعضی از دیگر مسائل وابسته به آفرینش این اثر نشان داده میشود. از این میان، میتوان به تأثیر بسیار نثر فنّی و متون حماسی و بزمی، غلبه قطب استعاری زبان و شاعرانگی متن و تأثیر آشکار مخاطب و نویسنده قصّه (ناصرالدّینشاه و فخرالدّوله) بر روند آفرینش قصّه اشاره کرد.
نخستین قهوهخانهها در ایران در دوره صفویان و به احتمال زیاد در زمان سلطنت شاه تهماسب در شهر قزوین پدید آمد و بعد در زمان شاه عباس اول در شهر اصفهان توسعه یافت. با آمدن چای به ایران و کشت این گیاه در بعضی از مناطق شمالی ایران و ذائقهپذیر شدن طعم چای دمکرده میان مردم، کمکم چای جای قهوه را در قهوهخانهها گرفت. قهوهخانه در ایران تحول و دگرگونی بزرگی در شکل گردهماییهای مردم و شیوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرمیهای آنان فراهم آورد. در نهاد قهوهخانه دو مکتب مهم از هنرهای کلامی و تجسمی، یعنی نقالی و سخنوری (هنر کلامی) و نقاشی (هنر تجسمی) رشد و بالندگی یافت و در هر یک از این هنرها، هنرمندان بزرگی تربیت شدند. در این کتاب کوشیده شده تا چگونگی پیدایی قهوهخانه و روند شکلگیری و گسترش آن در ایران از قدیم تا به امروز به اختصار و همراه با تصویرهای به دست آمده از آنها نشان داده شود.
شاهنامه خوانی و نقل روایت های پهلوانی نقالان، عمده ترین راه آشنایی عامه مردم این سرزمین با یادگارهای کهن حماسی نیاکان خویش بود. مرشد عباس وزیری یکی از این نقالان باسابقه بود که با نقل داستانها در محافل و مجالس دست به ابتکاری بیسابقه زد و مجموعهای از طومارهای نقالان پیشین و نقلها و یادگارها و اشارهها و کنایهها و آموختهها و آزمونهای خویش را گرد آورد و سامان بخشید و در کتابی بزرگ به نام داستان رستم و سهراب به نگارش درآورد
«نظریه عام کلیشهها» یکی از نگاههای صورتگرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارتشناسی و واژگانشناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبانشناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصههای عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثلها، چیستان، کنایات، قصهها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشهها را معرفی کرد. پرمیاکوف و برخی همنظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینشهای ادبی باید از عناصر کلیشهای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی بهاینگونه عبارات نداشتند، کوشیدند علت وجودی کلیشهها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشهها صرفاً عباراتی دستدوم، کهنه و پیشپا افتاده نیستند. پرمیاکوف از دیدگاه زبانشناسی، نظریه عام کلیشهها را ارائه میکند و حدود طرح کلی نظریهاش از ضربالمثلها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانهها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل میشود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحدهای ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: یادداشتهایی درباره نظریه عام کلیشهها میتوان ادعا کرد که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر درپی طرح مقدماتی این نظریه بودهاست. هدف ما از نگارش این مقاله، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبانشناسان و صورتگرایان را در مورد کلیشهها و نظریه عام کلیشهها در حوزه ادبیات عامیانه جست وجو کردهایم.
دورههای گذار در ترسیم دقیق سیر تاریخ ادبیات و تعیین علل تغییر انواع ادبی و ذوق ادبی اهمیت بسیار دارد. در تاریخ ادبیات داستانی ایرانی، یکی از این دورههای مهم گذر، دوران گذار از قصه بلند سنتی (رمانس) به رمان است. در این مقاله، ضمن نگاه به اولین رمان گونههایی که در ادبیات فارسی پدید آمده است، به بررسی علل تکوین این آثار مرحله گذار پرداخته و نشان داده شده است که چگونه مجموعه عواملی که در پیوند با دربار ناصرالدین شاه قاجار بود، هرچند از جهاتی موجبات کندی این تغییر را به وجود آورد، نهایتا در شکلگیری جریان تغییر سمت و سوی ادبیات داستانی به سوی عصر رمان موثر بود؛ چنانکه میتوان دربار ناصری را محمل گذر از قصه سنتی به عصر رمان دانست.