تفاوتهای زبانی مردان و زنان در جوامع زبانی مختلف، همواره مورد مطالعه پژوهشگران و زبانشناسان اجتماعی قرار گرفته است و در همه این جوامع میان این دو گونه زبانی، تفاوتهایی مشاهده شده است. مطالعات اخیر زبانشناسان بر روی جوامع زبانی کشورهای صنعتی، نتایج مطالعات گذشته را مبنی بر وجود تفاوت میان رفتار زبانی مردان و زنان، مورد تأیید قرار داده است. در این مقاله که دادههای آن بر پایه پیکره زبانی صورت میگیرد، تفاوتهای جنسیتی در تعامل مکالمهای گویشوران مرد و زن ایرانی، با توجه به متغیر زبانشناختی (کلامی) ”میزان کلام“ و با در نظر گرفتن دو عامل ”موضوع و نسبت تعداد گویشوران مرد به زن“ مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرند. پس از بررسی و تجزیه و تحلیل آماری دادهها، تفاوتهای قابل توجهی در توزیع الگوهای جنسیتی مشاهده میشود. نتایج این بررسی همچنین نشان میدهد که درباره دو عامل موضوع و نسبت تعداد گویشوران، تفاوتهای قابل ملاحظهای میان گویشوران مرد و زن وجود دارد. گویشوران مرد و زن با توجه به موضوع و دامنه اطلاعات خود پیرامون آن، تعامل مکالمهای متفاوتی از خود نشان میدهند و تعداد گویشوران مرد نیز بر رفتار زبانی گویشوران مرد و زن تأثیرگذار میباشد.
تحليل فمينيستي انتقادي گفتمان يکي از شاخههاي تحليل گفتمان است که وجه مميزه آن تمرکزش بر کشف و آشکارسازي روابط نابرابر قدرت جاري ميان زنان و مردان در مناسبات و نظمهاي اجتماعي است. مقاله حاضر پيشنهاد ميکند که نظريه سيمون دو بووار در کتاب جنس دوم در باب چگونگي شکلگيري هويت جنسيتي و سوژه مونث، زمينه نظري مناسبي براي تلفيق ميان فمينيسم و تحليل گفتمان فراهم ميسازد. جنس دوم به رغم تقدم زماني چشمگيري که بر مطالعات گفتماني دارد، از بسياري جهات سازگاري قابل توجهي با مفروضات فلسفي (معرفتشناختي، هستيشناختي) غالب رويکردهاي تحليل انتقادي گفتمان دارد. در اين پژوهش، جنس دوم از حيث ديد انتقادي، مفهومسازي از قدرت و ايدئولوژي، نسبت آن با برساختگرايي اجتماعي، نگاه انتقادي به دانش پذيرفته شده، ارزيابي تحول تاريخي و نقش نهادها و نظمهاي گفتماني در شکلگيري سوژه بررسي شده است.
پژوهش حاضر که در حوزه جامعهشناسي زبان انجام شده، کوششي است براي ارزيابي يکي از تفاوتهاي رفتار زباني زنان و مردان در چارچوب نظريه تسلط. هدف از انجام اين پژوهش، ارزيابي شاخص تسلط مکالمهاي قطع گفتار بر پايه نظريه تسلط در جامعه فارسي زبان و بررسي عوامل سه گانه موثر بر قطع گفتار (اظهارنظرهاي مستقيم، انحراف از موضوع و قيدها و فعلهاي ترديدآميز) است. بر اساس اين، شاخص قطع گفتار و شاخصهاي سه گانه موثر بر قطع گفتار در محيطهاي مختلط و همجنس در نظر گرفته شد و سپس اين شاخصها در چهل مصاحبه دومرحلهاي (10 مرد و 10 زن دانشجو بين 18-24 سال) مورد ارزيابي قرار گرفت. زنان و مردان در محيطهاي مختلف، بر اساس کاربرد قطع گفتار، رفتار متفاوتي از خود نشان دادند و نمود زباني نگرش جنسيت مدار در جامعه امروز فارسي زبان ملموس بود. بر اساس اين پژوهش، نوع رابطه هر يک از شاخصهاي موثر بر قطع گفتار با قطع گفتار بررسي شد و چارچوب ارائه شده توسط نظريه تسلط در ميان فارسي زبانان، ناکارآمد تشخيص داده شد.