نظریه تاریخ ادبی هرمنوتیکی به جای سرگذشت مؤلف و متن، «تاریخ خوانندگان متن» یا «تاریخ ادبیات مخاطبان» را پیشنهاد میدهد. از این دیدگاه، عیار ادبیت یک متن مثلاً دیوان حافظ بر اساس میزان سرزندگی، پویایی و قابلیت مکالمهاش با نسلهای روزگاران مختلف سنجیده میشود. پس مورخ ادبی، باید «تاریخ تأثیر» حافظ در مخاطبان پس از خود را بهنگارش درآورد. او با این کار در حقیقت تاریخ «حیات دیوان حافظ» و «تاریخ معانی شعر حافظ» یعنی سرگذشت یک متن پس از تولد، و حرکت آن در تاریخ را مینویسد. این مقاله از رهگذر بازشناسی خوانندگان حافظ در سده نهم به بررسی پژواک صدای این شاعر در حدود یک سده پس از مرگ وی میپردازد و بر اساس اطلاعات بهدست آمده از منابع سدههای هشتم و نهم، خوانندگان را بر مبنای نوع خوانشی که از کلام حافظ دارند ردهبندی میکند. همچنین پایگاه اجتماعی حافظ را بر اساس اطلاعات زندگینامهای و نیز القاب و عناوینی که به حافظ میدهند نشان میدهد و در نهایت سیر تطوّر موقعیت و معنای شعر حافظ را از سادگی به پیچیدگی و از گفتمان ادبی به درون گفتمان قدسی بهتصویر میکشد.
شرح غزلیاتی از حافظ که تقریرات استاد بدیعالزمان فروزانفر در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات در سال 1319 شمسی است و تحریر دکتر حسین بحرالعلومی، قسمت اول در مجله یغما سال بیستوسوم (1349) و سال بیستوچهارم (1350) انتشار یافت. سپس در مجموعه مقالات و اشعار استاد که به کوشش عنایتالله مجیدی در سال 1351 منتشر شد. این رساله شرح دو غزل خواجه است: 452 و 481 چاپ قزوینی و 443 و 472 خانلری. غزل اول در این شرح پانزده بیت و در قزوینی و خانلری چهارده بیت است و غزل دوم در قزوینی و خانلری هشت بیت و اینجا هفت بیت است. قسمت دوم در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سال بیستودوم که به یاد استاد انتشار یافته و شامل غزل 218 قزوینی و 212 چاپ خانلری است.
گوته، اندیشمند و شاعر آلمانی و امرسن، شاعر ـ فیلسوف امریکایی، از جمله شاعرانی هستند که نه تنها در ادبیات ملی کشورشان، بلکه در ادبیات جهان نیز بسیار تأثیر کردهاند. وجوه مشابه فراوانی در نگرش و اندیشههای این دو شاعر به چشم میخورد که از مهمترین آنها علاقهمندی هر دو شاعر به حافظ و معرفی وی به ملتهای خود است. پژوهش حاضر، علاوه بر بررسی تأثیرپذیری گوته و امرسن از حافظ، تلاش هدفمندی را که این دو شاعر برای ایجاد اقبال ادبی حافظ در ادب غرب انجام دادهاند و چگونگی استقبال از شعر و اندیشه حافظ در ادبیات آلمان و امریکا را، براساس دیدگاه یکی از صاحبنظران ادبیات تطبیقی به نام پراور، بررسی میکند. در این پژوهش، ابتدا چگونگی آشنایی گوته با حافظ و بررسی عوامل مؤثر در ایجاد شیفتگی او نسبت به این شاعر ایرانی ارائه خواهد شد. پس از آن چگونگی آشنایی امرسن با حافظ و نهایتاً تفاوت دیدگاههای گوته و امرسن نسبت به شناخت و پذیرش حافظ در ادبیات غرب بررسی میشود. انگیزه اصلی گوته در تقلید از حافظ یافتن طرحی برای عاشقانه سرودن بود، در حالی که امرسن در جستوجوی یافتن اندیشهای بود که علاوه بر ستایش زیبایی و آرامش، جوابگوی روح آزادیخواهی و استقلال فردی و هویت ملی جامعه معاصرش نیز باشد و به همین دلیل، شعر حافظ را، هماهنگ با فرهنگ و ملیت خود، به امریکائیان معرفی کرد. حاصل تلاش این دو، موجب اقبال یافتن حافظ، در مسند اندیشه جهانی، در فرهنگ و ادب غرب شد.
هدف این کتاب آن است تا تصویری از نقد ادبی، دیدگاهها، نظریهها و اندیشههای رایج در جامعه ادبی فارسیزبانان در فاصله سالهای 900 تا 1200 هـ.ق را ارائه دهد. در این تحقیق به مسائل عمده ادبیات و نقد ادبی در متون فارسی نظری افکنده شده و نویسنده کوشیده تا دیدگاههای انتقادی و اندیشههای مؤثر در ذوق زمان و روند خلاقیت ادبی عصر صفوی را بررسی کند.
اين مقاله سخن منثور صوفيانه را در دو گونه متقابل ردهبندي ميکند: يکي سخن مغلوب و ديگري سخن متمکن. دو اصطلاح مغلوب و متمکن را برخي از صوفيان در آثارشان به کار بردهاند. بنياد تفاوتهاي اين دو گروه از متنها عبارتانداز: خاستگاه معرفتي، منبع آگاهي، محتواي متن و نقش و کارکرد زبان. متنهاي متمکن منطبق بر آگاهي گروهي و ايدئولوژيک و حاوي مفاهيم اجتماعي و عقايد گروه صوفياناند، وضعيتي را سازماندهي و تثبيت ميكنند و زبان در آنها نقش تنظيمكنندگي دارد. دسته دوم متنهاي مغلوباند که مولود تجربههاي شخصياند و جهانمتني و تصويري تازهاي ميسازند. از لحاظ دلالي، متن مغلوب گشوده و تاويلپذير است و قطب استعاري زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکن در شمار متنهاي بسته است. مقاله در پايان، سير دگرديسي زبان نثرهاي صوفيانه را از جانب کلام متمکن به سوي کلام مغلوب بيان ميکند.