جلال آل احمد از نویسندگان بنام، شناخته شده و صاحب سبک در جریان داستان معاصر فارسی، به ویژه در داستان کوتاه است. او در سفرنامهنویسی و تکنگاری، همچون حوزه پژوهش و ترجمه مهارت خود را نشان داده است. این نوشتار بر آن است تا با بررسی و تحلیل آثار داستانی جلال و بدون پیشداوری، به دنیای آرمانی یا همان آرمانشهر او بپردازد و نشان دهد که چگونه این نویسنده روشنفکر در این کسوت با روزگاری پرفراز و نشیب و آثاری میانمایه، بیشتر روشنبینی معترض است تا نویسندهای تأثیرگذار و جریانساز. در پایان نیز به خوبی روشن میگردد که چگونه او توانست با پایبندی به باورها و اعتقادات خود، برای رسیدن به آرمانها، مبارزه کند و قطعاً در این راستا، نوشتن را بهترین شیوه میدانست. بررسی دوران زندگی جلال آل احمد و آثار وی، بیشتر و به ویژه در سالهای پایانی عمر بیانگر این نکته است که: او نویسندهای واقعگراست؛ امَا با این وجود، در پشت پرده واقعیتگرایی جلال، برای ساماندادن اوضاع و شرایط جامعه، تلاش و کنکاشی در جستجوی آرمانشهری ایدهآل وجود دارد که این گفتار بیشتر به آن میپردازد.
کتاب حاضر دارای سه بخش است. در بخش نخست پنج مقاله از احمد شاملو (خاش "تابوئی" در پایتخت عطش)؛ منوچهر هزارخانی (یادداشت هایی درباره خصوصیات یک فرهنگ دلال)؛ باقر مومنی (میرزای علوی)؛ علی اکبر اکبری (شرکت های تجاری و مساله عرضه سهام به مردم)؛ خسرو گلسرخی (فرهنگ پویا و فرهنگ مومیایی شده)؛ کار شده است. در بخش دوم با نام شعر شعرهایی از سیاوش کسرایی، شفیعی کدکنی، خسرو گلسرخی و .... آمده است و در قسمت آخر که قصه نام دارد به قصه هایی از احمد محمود، اصغر الهی، نسیم خاکسار و فریدون تنکابنی پرداخته است
کتاب شهرزاد 2 فصل نامه ادبیات داستانی که توسط نشریه داخلی خانه داستان سرو در تابستان 1381 منتشر شده است
در دنیای پر از راز و رمز شاهنامه و در کنار همه شگفتیهای ادبی و هنری که این اثر حماسی و ملی را در ردیف بزرگترین شاهکارهای حماسی جهان قرار میدهد، آنچه کمتر مورد توجه واقع شده است، آشنایی آفریننده آن، فردوسی، با علوم و فنون روز و بازتاب دانشها و اطلاعات خود در شاهنامه است. آشنایی و حتی تبحر او در علم نجوم نیز امری است که نباید از کنار آن به سادگی گذشت. این پژوهش بر آن است که از این دید به این اثر بزرگ بپردازد.
در اين تحقيق، تلاش بر آن است تا با توجه به آثار پنج گانه نظامي گنجوي به يک سوال اساسي در مورد آثار و مرام و مشرب او پاسخ داده شود. سوال اين است که آيا داستانهاي نظامي اخلاقيند يا ضد اخلاق؟ اما براي پاسخ به آن، پرسشهاي ديگري نيز مطرح ميشود که رابطه اخلاق و ادبيات و به طورکلي هنر چگونه است؟ انتظار ما از هنر و ادبيات رواج اخلاق است يا ضد اخلاق در جامعه؟ آيا ادبيات و اخلاق از هم جدايند يا در طول و يا عرض هم ديگر قرار دارند؟ پس از آن هم تفاوت زبان نظامي در منظومههاي بزمي وي ـ بيشتر «هفت پيکر» با ديگر آثار وي ـ تا اندازهاي که در حل اين معما به ما کمک کند، مقايسه ميشود. بيشک در اين مقايسه به تفاوتهاي آشکار زبان اين شاعر بزرگ با بسامدهاي فراوان، به گونهاي که بتوان آن را تغيير سبک ناميد، برخورد ميکنيم.