نمادها، همواره در دو حوزه معناگرایی و تصویرآفرینی نقش پربار داشتهاند و همین دو خصلت ارزشمند ادبی سبب شده است تا نمادها در ساز و کار سرایندگی، به شکلی کارآمد مورد توجه قرار گیرند. شاعران نیز برای رهایی از ورطه تاریک و ناپیدای شعارزدگی وگریز از هرگونه سانسور، راهی جز تمسک به نمادهای گوناگون نیافتند. بر همین اساس میتوان گفت یکی از انگیزههای رویکرد شاعران معاصر فلسطین به سمبل(نماد)، بیان غیر مستقیم افکار و اندیشه و احساسات میباشد. در این روش شاعر به منظور پربار کردن محتوای شعری و تبین اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی جامعه و حالات درونی خود به صورت رمزگونه، پرده از حقایق میگشاید. در میان سمبلها، نمادهای دینی به لحاظ ماهیت مذهبی و تأکید شاعران بر محتوای غنی فرهنگ قرآنی، نسبت به نمادهای حماسی، نمود بیشتری دارند. از میان نمادهای قرآنی شخصیت حضرت یوسف (ع) به دلیل برخورداری از پتانسیل ودلالتهای بالقوه و سازگار با تجربه درونی شاعران فلسطین، نسبت به سایر سمبلهای دینی بسامد بیشتری داشته است. شاعران فلسطینی در آثار خود ابعاد داستانی شخصیت حضرت یوسف (ع) را مورد بازنگری قرار داده، از آن، در جهت انتقال دادههای ذهنی خود به شکل رمزگونه و نمادین بهره جستهاند. در ضمن شاعران فلسطین در پرداختن به این گونه نمادها (نمادهای قرآنی) همواره وجه تحریکی و تشجیعی آنها را مد نظر داشتهاند. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که فراخوانی شخصیت حضرت یوسف (ع) در شعر فلسطین، مفاهیمی چون مقاومت و پایداری، امید و رهایی ازگرداب بحرانهای سخت، را پررنگ وتقویت کرده است. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی و توصیفی است و سعی در پاسخ دادن به سؤالات زیر دارد: الف: نماد چیست و چه تأثیری بر فرآیند زبان شعری دارد؟ ب: مهمترین انگیزههای شاعران فلسطین از کاربرد نمادین شخصیت حضرت یوسف (ع) چیست؟ ج: فراخوانی شخصیت یوسف (ع) و داستان آن، چه تأتثری بر افق شعری شاعران فلسطینی ومخاطبان آنان داشته است.
شاید بتوان محمود درویش را بزرگترین شاعر فلسطین دانست؛ چراکه شعرهای او نهتنها در ادبیات معاصر عرب از اعتبار فزونی برخوردار است، بلکه به وسیله برگردان بیشتر شعرهایش به زبانهای دیگر، در اروپا نیز بنام گشته است. شعر محمود درویش، نبض تپنده ادبیات معاصر فلسطین که هرگز پیوند انسانی خود را از زادگاه، زیستگاه و مادر میهن نگسست و افزوده بر پایداریهای تحسینبرانگیز، بر گستره جهان نفسانی خویش افزود. شاعری که میان فریادهای امتناع، پژواک گلولهها و آوای حزنآلود پناهندگان نشو و نما یافت و به هیچ روی امید آزادی را به محاق فراموشی نسپرد. این کتاب دربرگیرنده ترجمه دفتری از اشعار او با نام «آخر شب» است که چهار شعر نیز از دفتر دیگر او موسوم به «گنجشکها در الجلیل میمیرند» ترجمه شده است.
باور کلی گروهی در ایران آنست که مردم کشورهای غربی، مخصوصأ دانشمندان، فلاسفه، و شخصیتهای ادبی، افکارمادی داشته و از سکولاریزم حمایت میکنند و انتظار میرود که در آثار ادبی نیز مادیگرایی و سکولاریزم تبلیغ شود. به همین دلیل بسیار شگفت انگیزاست که درون مایه اصلی داستان کوتاهی به قلم نویسندهای غربی، رد مادیگرایی و افکار سکولار باشد و جهان آخرت را هم مورد بحث و مداقه قرار دهد. عنوان این داستان زیبا، جذاب و کم نظیررا به فارسی میتوان "آن سوی بوتهها ترجمه کرد. هدف اصلی نگارنده این مقاله اثبات این مدعا است که نویسنده داستان فوق الذکر بینش مادیگرایی را یک نظام سیاسی ـ اجتماعی غلط و بیاعتبار دانسته و آن را سخت مورد نکوهش قرار میدهد، وی با ظرافت خاصی نشان میدهد که چنین نظام فکری، با فطرت و ذات انسان بیگانه برده و آشکارا با آن در تضاد است.