واژگان زبان فارسی در کنار واژگان بسیاری از زبانهای دیگردر ادوار مختلف به روشهای متنوع و یا دلایل گوناگون به حوزه زبان انگلیسی وارد شدهاند و در فرهنگهای واژگان یا لغت نامههای مختلف به فراخور دامنه واژگان، به آنها نیز پرداخته شده است. فرهنگ ریشهشناختی آکسفورد که به عنوان یکی از معتبرترین فرهنگهای اختصاصی ریشهشناسی زبان انگلیسی شناخته میشود، به برخی از واژگان دخیل از زبان فارسی نیز پرداخته است. در این فرهنگ، تعدادی از واژگان فارسی که به عربی رفته، صورتی معرب یافتهاند و سپس به زبان انگلیسی وارد شدهاند، به اشتباه به عنوان واژه عربی ریشهیابی شدهاند. امروزه مراجعه کنندگان به این فرهنگ معتبر واژگانی، تحت تأثیر معرفی نادرست ریشه این واژگان در این فرهنگ معتبر چنین میپندارندکه این دسته از واژگان در اصل عربی بودهاند، در حالی که مقاله حاضر نشان خواهد داد که این تلقی از ریشهشناسی این گونه واژگان درست نیست. در انجام این تحقیق مجموعه سی و هشت هزار واژه فرهنگ مذکور بررسی شده و مجموعا حدود نود واژه باریشه فارسی و حدود یکصد و شصت واژه با ریشه عربی معرفی شده است. با بررسی واژگانی که در این فرهنگ به عنوان واژگانی با ریشه عربی معرفی شدهاند در مییابیم که حدود بیست واژه از این مجموعه نه واژگانی با ریشه عربی که واژگانی معرب با ریشه فارسیاند. برای تایید این ادعا، ده فقره از این واژگان به شیوه تحلیلی ـ توصیفی بررسی شدهاند.
فرهنگهایی که پس از فرهنگ فارسی (معین 1360) منتشر شدهاند به ریشهشناسی توجه عمدهای نداشتهاند و یا به تکرار مندرجات آن بسنده کردهاند. در این مقاله ریشهشناسی دوازده مدخل این فرهنگ بررسی شده است. این دوازده واژه در زبان انگلیسی نیز به کار میرود. منبع اصلی ریشهشناسیهای ذکر شده، فرهنگهای انگلیسی هستند. کاستیهای بخش ریشهشناسی فرهنگ فارسی (معین 1360) تنها به این مدخلها خلاصه نمیشود و ریشهشناسی بسیاری از مدخلهای دیگر نیز نیاز به بررسی دارد.
امروزه فرهنگنگاری نوین، به مثابه شاخهای برجسته از زبانشناسی کاربردی، مجهز به اصول و مبانیای است که فاصلهای بسیار با فرهنگنویسی سنتی دارد. با وجود پیشینه روشن ایرانیان در این عرصه، واقعیت آن است که فرهنگنگاری نوین ساز و کارهایی بس متفاوت از فرهنگنویسی سنتی یافته که بیتوجهی به آنها و نیز توقف در شیوهها و رویکردهای سنتی، نتیجهای جز افزایش آسیبها و کاستیها در این عرصه نداشته و ندارد. با وجود آنکه، در دهههای اخیر و به ویژه در یک دهه گذشته، شاهد انتشار برخی آثار برجسته و تحولآفرین در حوزه فرهنگهای یکزبانه و دوزبانه بودهایم، اما بررسی فضای حاکم بر فرهنگنگاری ما کماکان حکایت از غلبه آسیبها و کاستیهایی دارد که بیتردید بیتوجهی به این آسیبها و کوچک شمردن آنها نتیجهای جز تعمیق شکاف ما با پیشتازان این عرصه به همراه نخواهد داشت.