اين مقاله به بررسي رمان شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشيري برمبناي نظريات يونگ ميپردازد. در اين پژوهش ديدگاههايي که يونگ بعد از فرويد وارد حوزه روانشناسي کرد، مورد بررسي قرار ميگيرد و رد بينشهاي کهنالگويي او در رمان شازده احتجاب پيگرفته ميشود. کهنالگوهايي که وي به آنها پرداخته است در چهار دسته شخصيتها (زن کهنالگويي، پير خردمند، قهرمان)، موقعيت (سفر، جستجو، عشق ناتمام، حرکت از ندانستگي به دانايي و از معصوميت به تجربه) و نمادهاي کهنالگويي (آب، آتش، صحرا، رنگها و اعداد) و کهنالگوهاي فرديتيابي (سايه، نقاب و آنيما و آنيموس) ميگنجد. علاوه بر اين، انواع شخصيت (درونگرا و برونگرا) از منظر او بحث ميشود. نتايج اين تحقيق نشان ميدهد رمان شازده احتجاب سرشار از کهنالگوهاست و در کل، بر پايه نظريات يونگ قابل تحليل است. از کهنالگوهاي مهم اين رمان ميتوان به اسطوره زن ازلي در فخر النسا، کهنالگوي شر و اهريمن در پدربزرگ، کهنالگوي پير خردمند در حکيم ابونواس اشاره کرد. اجداد شازده سايههاي شخصيتي شازده هستند. پدر شازده شخصيتي است که فرآيند فردگرايي را براي دستيابي به خويشتن طي ميکند. خود شازده هم قهرماني است که کهنالگوي سفر را در پيش ميگيرد و منهاي ويژگيهاي قهرماني است.
در این کتاب سعی شده است به این ارتباط پرداخته و در دو بخش ادبی و هنری مورد بحث و بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه بحث اصلی درباره هفت خان رستم می باشد. بعد از معرفی شاهنامه صحبت را به بررسی حماسه و اسطوره کشانیده و سپس به بیان چگونگی حماسه هفت خان رستم پرداخته و در انتهای این بخش ویژگیهای تصویری شاهنامه مورد بررسی اجمالی قرار داده شده است. در بخش دوم کتاب با مقدمه صورنگاری اولین شاهنامه ها به ویژگی های نگارگری ایرانی و ارتباط آن با ادبیات پرداخته و بالاخره در انتها در سه بخش به بررسی مکاتب هنر ایران یعنی مصور سازی شاهنامه، نقاشی روی کاشی، نقاشی قهوه خانه ای و تحلیل تعدادی از آثار باقی مانده پرداخته و سرانجام با آوردن تصاویر موجود نتیجه¬گیری شده است. در بحث تحلیل آثار، در بعضی موارد با توجه به مفصل بودن توضیح و تفسیر هر مکتب و ارتباط تحلیل های کلی آن با تفسیر تصویر از اضافه گویی در تحلیل شخصی درباره برخی از تصاویر خودداری شده است
کیخسرو، شاه آرمانی ایرانیان، حضوری بس گسترده در اساطیر، تاریخ، حماسه ملی، افسانهها و باورهای عامیانه و نیز فلسفه اشراق و عرفان ایران زمین دارد، تا جایی که به یک «تیپ شخصیتی» بدل شده است. جستار حاضر بر مبنای مطالعات اسنادی در گام نخست در پی یافتن نمونههای این تیپ شخصیتی در ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام به این نتیجه میرسد که در ریگودا، مهابهاراتا و افسانههای پهلوانی و دینی چین باستان نمونههایی مشابه با کیخسرو یافت میشود. کیخسرو همچنین شباهتهای قابل ملاحضهای یا برخی شخصیتهای ادبی و تاریخی ـ اسطورهای دیگر دارد. گام دوم یافتن علت همانندیهاست. مطالعات تطبیقی در وهله نخست این گمان را به وجود میآورد که شاید این شاکله واحد به ریشه مشترکی در اساطیر هند و ایرانی بازگردد. به عبارت دیگر، شاید بتوان خاستگاهی شرقی برای اسطوره قایل شد که از طریق آیین مهرپرستی مسیری طولانی پیموده و در هر مکان رنگ فرهنگ میزبان را به خود گرفته و سرانجام در مغربزمین چهرهای غربی و در دوران متأخرتر سیمایی مسیحی یافته است. اما با تأمل بیشتر این احتمال قویتر به ذهن متبادر میشود که علت وجود همانندیها کهنالگوهایی است که زاییده ناخودآگاه جمعی بشر و در نتیجه نزد تمام اقوام مشترک است.