مقاله حاضر نگاهی است به نمود واژگانی (Lexical aspect) و انواع آن که بهصورت مشخصه معنایی در فعل موجود است و روند انجام فعل را از لحاظ استمرار، تکرار، تداوم و غیره نشان میدهد. اگرچه نمود مقولهای مستقل در تصریف فعل بشمار میآید، امّا بازتاب نحوی حاصل از آن تنها به نمود دستوری مربوط نمیشود بلکه نمود واژگانی را نیز دربر میگیرد. در این مقاله نمود واژگانی از نمود دستوری جدا و متمایز شده و انواع آن مورد تحلیل قرار میگیرد. نمود واژگانی در کلّ به دو نمود «ایستا» (مانند ارزیدن) و «پویا» قابل تفکیک است. افعال پویا به دو گروه «لحظهای» و «تداومی» تقسیم میشوند. افعال لحظهای خود در دو نمود «لحظهای ـ کوتاه» و «تداومی» تقسیم میشوند. افعال لحظهای خود در دو نمد «لحظهای ـ کوتاه» (مانند سرفهکردن) و «فرایندی ـ لحظهای» قابل شناسایی است که نوع اخیر به نوبه خود به دو نوع «فرایندی ـ لحظهای ـ ایستا» (مانند نشستن) و «فرایندی ـ لحظهای ـ پایانی» (مانند به دنیا آمدن) تقسیم میشود. افعال تداومی نیز در دو گونه «نهایتپذیر» (مانند گفتن) و «نهایتناپذیر» (مانند صحبت کردن) یافت میشوند. نمود واژگانی در ترکیب با نمود دستوری ارزشهای نمودی گوناگون امّا منظمی را بدست میدهد که بدون در نظر گرفتن آن، این ارزشها به بیقاعدگی و بینظمی تعبیر خواهد شد.
فی هذا الکتاب ثمانی قضایا تمثل فروع اللغة المختلفة؛ من نحو و صرف و أصوات و دلالة. و فی تناول المؤلف لهذه القضایا حاولت الربط بین ما قاله القدماء و ما قاله اللغوین المحدثون، بغیة تأکید أن ما یسمی بالنحو التقلیدی بنی فی معظمه علی اساس عقلی.
روش زندهیاد فقیهی در تدریس دستور زبان فارسی بر این بود که در هر جلسه درس، مبحثی را مورد بررسی قرار میداد و پس از اطمینان از اینکه شاگردان درس را دریافتند، خلاصه آن را املاء میکرد و شاگردان مینوشتند. در نتیجه پس از یک یا دو سال تحصیلی که تدریس یک دوره دستور به طور میانجامید، هر یک از دانشآموزان جزوهای مشتمل بر اصول مطالبی که خوانده و تجزیه و ترکیبها و دیگر تکالیف را در دست داشتند. این جزوهها با مختصری تصرف و تغییراتی به صورت این کتاب درآمده است.
در این مقاله، براساس فرایندهای واژهسازی بائر (1983) در هسته نظری پژوهش، فرایندهای واژهسازی را در برخی متون سیاسی روزنامهها در دو دهۀ 1340 و 1370ش بررسی و مقایسه کردهایم. این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی، و با استفاده از دو شیوۀ آماری توصیفی (جدولها و نمودارها) و استنباطی (آزمون خیدو) انجام شده است. بررسیها و شواهد آماری بیانگر آن است که در این دو دهه، میان توزیع فراوانی فرایندهای قرضگیری، ترجمۀ قرضی، ترخیم، تبدیل و تکرار در ژانر سیاسی مطبوعات، تفاوت معناداری وجود ندارد؛ در حالی که میان توزیع درصد فراوانی فرایندهای ترکیب، اشتقاق، ترکیب - اشتقاق و سرواژهسازی در دو دهۀ یادشده تفاوتی معنادار دیده میشود. از آنجا که بائر تنها به فرایندهای واژهسازی در زبان انگلیسی پرداخته و تعدادی از فرایندهایی که در زبان فارسی به کار میروند، در این چارچوب جای نگرفتهاند و از سوی دیگر، در مقالۀ حاضر، بررسی این فرایندها در مطبوعات فارسیزبان مورد نظر است، به ذکر فرایندهای واژهسازی در زبان فارسی نیز توجه کردهایم.
آنچه در پژوهشهاي انجام شده در حوزه آموزش زبان فارسي بيشتر ديده ميشود، جدايي آموزش تلفظ از آموزش نگارش است. در اين پژوهش، با تمرکز بر خطاهاي زباني زبان آموزان فارسي در حوزه آواها، به بررسي رابطه بين خطاهاي تلفظي موجود در گفتار آنان با خطاهاي موجود در نوشتار همان زبانآموزان پرداختهايم. با اين بررسي درصدديم تا نشان دهيم اين دو حوزه اندرکنشهاي فراواني داشته و تقويت يکي به معني تقويت ديگري است. ابتدا دادههاي جمعآوري شده از گفتار شفاهي زبانآموزان را فهرست و موارد تکرار شونده در حوزههاي واکه، همخوان و نيز فرايندها را استخراج کرده و براي هر مورد نمونههايي را به دست دادهايم. سپس در مراحل بعدي از زبانآموزان درخواست کرديم تا انشاهايي در موضوعات مختلف تحرير کنند. خطاهاي استخراج شده از اين دادهها را با ميزان فراواني در نمودارها ارائه نمودهايم. مقايسه صوري اين جداول با انواع خطاهاي شفاهي و نيز تحليل آماري نشان ميدهد که خطاهاي نوشتاري در حوزه تلفظ ناشي از خطاهاي توانشي زبان بوده و تنها يک سهو کنشي در حوزه توليد محسوب نميشود. اثبات فرضيه ارتباط معنادار بين خطاهاي تلفظي و خطاهاي نگارشي به اين نتيجه رهنمون ميشود که املا و تلفظ، دو روي يک سکه هستند. با اين نتيجه و با بهرهگيري از رويکرد ارتباطي، پيشنهاد ميکنيم در آموزش و نگارش کتابهاي درسي زبان فارسي به غيرفارسي زبانان، تدريس همزمان تلفظ و نگارش، مورد نظر قرار گرفته و به اين دو حوزه به مثابه آيينه يکديگر توجه شود.