در دوره ساسانی، دو نژاد ایرانی و عرب ساکن حیره پیوند فرهنگی و اجتماعی مستحکمی داشتند. از این رو، زمینه تأثیر فرهنگ و ادب فارسی بر شخصیت شاعرانی که به دربار شهریاران منذری در حیره راه یافتند، فراهم آمد و سبب آشنایی هرچه بیشتر آنان با آداب و رسوم، سنن و فرهنگ ایرانی شد. در نتیجه عصاره فرهنگ فارسی آن روزگار، حال و هوای اجتماعی عهد ساسانی و وام واژههای کهن فارسی به فراوانی در اشعار شعرای جاهلی به چشم میخورد. نگارنده به سبب گستردگی موضوع، بر آن است تا به بیان جلوههایی از فرهنگ و تمدن کهن فارسی که در کاخها و قصرهای شهر حیره متبلور شده بود، بپردازد. به این دلیل، مقاله پیشرو تنها به قصرهایی که در شبه جزیره عربستان، نام فارسی دارند و با الهام از سبک هنری و معماری دوره ساسانی بنا شدهاند، اشاره دارد.
خسرو (کسری) انوشیروان یکی از بزرگترین پادشاهان ایران در عصر ساسانی است که دست به اصلاحات گستردهای در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زد و به عادل «دادگر» در متون مشهور گردید. نام او در متون دورة اسلامی بیش از هر پادشاه دیگر ساسانی به دلیل پندها و اندرزها و یا فرامین و دستورهای شاهانه باقی مانده است. همچنین دستورنامههایی از وی گردآوری شده که به صورت پرسش و پاسخ از او در خصوص مسائل مختلف است. این دستورنامهها از منابع مختلف دورة ساسانی و به زبان پهلوی گردآوری شدهاند و در عصر اسلامی به عربی و سپس در عصر شاهعباس دوم صفوی از عربی، به فارسی برگردانده شدهاند. در جوابهای پادشاه میتوان درایت، سیاستمداری، و عدالت وی را دریافت. این کتاب شامل 173 دستورنامه از وی در قالب پرسش و پاسخ است. از میان مطالب این دستورنامهها میتوان آداب و رسوم آن زمان و شیوة سیاست و حکومت توام با عدالت انوشیروان را دریافت.
این کتاب به زبان پهلوی یا فارسی میانه زردشتی است که گزیدهای از مهمترین مباحث فقه زرتشتی در عهد ساسانیان در آن آمده است. کتابهایی که احکام فقهی زرتشتی را بیان میکنند و به شرح آنچه درست و شرعی و به اصطلاح پهلوی «خوب» و آنچه نادرست و غیرشرعی و «ناخوب» است میپردازند، «شایستناشایست» و نیز «روایت» خوانده میشوند. به همین روال است که در قرن گذشته دستوران پارسی این کتاب را که همانند بسیاری دیگر از متون پهلوی نامی ندارد، عنوان «شایستناشایست» دادهاند.
کان الشاعر البدوی فی العصر الجاهلی غارقا فی الصحراء و الطبیعه المحیطه به، فقد کانت الطبیعه تملا روحه و کل وجوده و تشغل عاطفته و خیاله و بناء علی ذلک فان الادب الجاهلی الذی هو ثمره فکره و خیاله و عاطفته یحمل طابع الصحراء. فقد کانت الطبیعه المدهشه و الجمیله لارضه ممتده امامه دون ای حجاب و کان یشعر بوضوح کل قوتها و حرارتها و یعیش فیها دوما الی درجه انها کانت تضفی الصراحه علی ذهنه و تنیر فکره. و لذالک فقد حملت المقاله التی هی الان بین یدی القاریء الکریم اسم «دراسه العناصر الطبیعیه فی دیوان الاسود بن یعفر» بهدف بیان فطنه الشاعر و حضور ذهنه و تصویر احساسه اللطیف و شعوره الدقیق.
ایلیا ابوماضی از شاعران برجسته معاصر به شمار میآید، که احساس فاصلهای عمیق میان عالم مطلوب و حقایق موجود نوعی گرایش صوفیانه در وی پدید آورده است. او با نماد خوشبینی و بدبینی به جدل برمیخیزد. گاه شک و نومیدی فزایندهای بر جانش سایه میافکند. متحیرانه از اسرار وجود، ناموس طبیعت، سرشت آدمی و امور ماوراء الطبیعه پرسش میکند. در پی یافتن حقیقت به هرکوی و برزن سر میکشد تا عطش درونی خرد را سیراب سازد. مهاجرتها و فراز و نشیبهای زندگر، او را به فلسفه بافی سوق میدهد و در نهایت به تسلیم و رضا تن میسپارد، بدان امید که اندکی آرامش یابد. د ر این میان خیال گسترده، واژگانی آهنگین و اسلوبی دلنشین به یاری شاعر میشتابد، تا سخاوتمندانه نغمهء سرور و زیبایی را در تار و پود خوانندهاش در افکند.