روابط عارف قزوینی در جایگاه «شاعر ملی ایران» با برخی از نامدارترین چهرههای عصر خویش و فراز و نشیب این مناسبات و دگرگونی آرای عارف درباره برخی از آنها، روحیات و عقاید او را به روشنی آینگی میکند. بدبینی، سوءظن، واکنشهای عصبی و پرخاشگرانه که با حساسیت و صداقت بسیار در آمیخته، اساس شخصیت و مواجهه عارف با دیگران را شکل میدهد؛ هم از این روست که دوستیها و دشمنیهای عارف گذرا و متزلزل است و موجبات انزوا و مردم گریزی او از یک سو و آزردگی و کدورت دوستانش از سوی دیگر را فراهم میآورد. بر این همه باید روحیه انقلابیِ یک سونگر و میهن پرستی بی مرزِ عارف و نگاه اغراق آمیزِ حاصل از این اندیشهها را نیز افزود که منشِ دشمن تراش او را تشدید کرده است. این مقاله از خلال نامهها، خاطرات و دیگر نوشتههای عارف، آرای او را درباره حسن تقی زاده، اشرف الدین گیلانی، احمد کسروی، ملک الشعرای بهار، وحید دستگردی و رضاخان بیان میدارد و ریشههای نزاع و خصومت میان عارف و آنان را به بحث میگذارد و از این رهگذر علل تنهایی و انزوای محبوبترین شاعر عصر مشروطه در دهه پایانی زندگیاش را عیان میکند.
محمد درخشش در مقدمه کتاب خطابه آقای سیدحسن تقی زاده می گوید: در طی سلسله سخنرانی های سال 1337 باشگاه مهرگان به علت آنکه، نهضت مشروطیت ایران قسمت مهمی از تاریخ کشور ما را تشکیل میدهد اینجانب برای روشن شدن نکات تاریک این نهضت تاریخی از دانشمند محترم جناب آقای تقی زاده درخواست نمودم مشاهدات و اطلاعات خودشان را ضمن یک یاد دو سخنرانی در باشگاه مهرگان برای معلمین بیان نمایند و بسیار از ایشان متشکرم که دعوت بنده را قبول فرمودند و در باشگاه مهرگان به ایراد یک سلسله سخنرانیهای مفید و مهم اقدام نمودند.
کتاب در پاسخ کسرویان جلد دوم کتاب "در پاسخ اشکالات کسروی است از میرابوالفتح دعوتی و مقدمه ناصر مکارم و کتاب حاضر در ذکر ایرادهایی به کسروی و کسرویان است
از آنجا که امثال برخاسته از تجربههای حیات قومیاند، با مطالعه آنها میتوان ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر قومی را بازشناخت. ساختار سیاسی ایران تا دوره مشروطه با استبداد شناخته میشود که در آن، پادشاه پیوسته در رأس قدرت بود و مردم همگی رمه او به شمار میرفتند. حاکمیت استبداد، رواج اندیشه جبرباوری، فقدان زمینههای عقلانی و فلسفی در جامعه، سرسپردگی و نفی فردیت از عواملی هستند که در طوب تاریخ ایران سبب شکلگیری سخنان و امثالی شدهاند که بنیان هرگونه تعقل، حرکت اجتماعی و پیشرفت را سست کردهاند. امثال و حکم به عنوان نمایانترین تجلی گاه اندیشه و مهمترین دستورالعمل زندگی مردم، بخش درخوری از فرهنگ و زبان ایرانیان را تشکیل میدهد؛ از اینرو برای شناخت و تحلیل فرهنگ ایرانی بسیار کار آمد است. در این مقاله به بررسی چند مورد اساسی از پیشزمینههایی پرداختهایم که پذیرش و پرورش استبداد را در میان مردم موجب شده و در امثال و حکم نمود یافته است. نتیجه این است که استبدادپذیری پیش و بیش از اینکه ناشی از اعمال قدرت باشد، دارای زمینههای فرهنگی است و طی قرنهای متمادی ذهن و زبان مردم را شکل داده است.