ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با ویژگیهای متعدد و متنوع، هنوز به خوبی تبیین نشده است. بررسی اشعار شاعران انقلاب علاوه بر معرفی سبک شاعر به شناخت هر چه بیشتر و بهتر این جریان ادبی معاصر منتهی میشود. این پژوهش، درباره صورخیال در مجموعه «فرصت نایاب» است. «فرصت نایاب» از جمله مجموعه اشعار عبدالجبار کاکایی است. او سرودن شعر را با به ثمر نشستن انقلاب اسلامی آغاز کرد و در شمار شاعران انقلاب و دفاع مقدس جای گرفت. صورخیال، به عنوان گوهر اصلی شعر، معیار ارزش و اعتبار هنری شعر است. کاکایی نگاه بدیع خویش را درباره عناصر، پدیدهها و جهان اطراف در قلمرو بلاغت و بیان به عرصه ظهور میرساند و با خلق تصاویر شاعرانه وجد و لذت را در مخاطب برمیانگیزد. انواع استعاره، تشبیه بلیع و تشخیص از جمله بارزترین صورخیال به کار رفته در مجموعه «فرصت نایاب» است. زبان موجز و فشرده کاکایی در عرصه خیال، بارز و اشکار است. بسامد قابل توجه انواع استعاره و تشبیه بلیع، نمونههایی از کاربرد فشرده صورخیال در اشعار اوست. به کاربردن استعارههایی زنده، ترکیبسازیهای بدیع که در بطن صورخیال جلوهگر میشود و بسامد قابل توجه جاندارانگاری را میتوان از جمله ویژگیهای بارز صورخیال اشعار کاکایی و نمایشگر نوعی برجستهسازی ادبی به شمار آورد.
سید محمود نشاط در مورد موضوع کتاب می گوید: ادات تشبیه در زبان فارسی که اصل آن مربوط به علم بیان و بدیع و شرح آن مرتبط با دستور زبان فارسی است انتخاب نمود و اگرچه ناگریز به ذکر برخی از اشارات و اصطلاحات بیانی گردیده است اما مقصود حقیر جمع آوری و بحث در اقسام ادات تشبیه از لحاظ دستور زبان فارسی است. نکاتی که همچنان در این مقدمه یادآور می گردد: یکی اینکه سعی نمود بامکرر کردن مثال بر طول ملال نیفزاید و در هر مورد به ذکر یک تا پنج شاهد قناعت ورزید و در صورت لزوم امثله و شواهد دیگر را با تعیین صفحه و سطر کتاب ماخذ به حاشیه موکول ساخت. اشعار را غالبا از منوچهری دامغانی چاپ دبیرسیاقی که فی الواقع استاد تشبیه نیز می باشد و تشبیهات وی در نهایت متانت و استواری است برگزید تا مراجعه به شواهد و نظائر موضوع سهل باشد و نیز مثال نثر را به مناسبت وضوح و به منظور اختصار حذف نمود. ادات تشبیه و قیود و پسوندها و غیره را برای سهولت کار مراجعان به طریق الفبائی منظم ساخت و توضیحات و مطالب را با شماره های مستقل مجزا نمود و صفحات و سطور مراجع و ماخذ را ذیل مطالب بیان داشت. از توضیح واضحات و تکرارهای زائد چشم بپوشید و با عبارتی سهل و ساده نگاشت تا درخور استفاده همگان باشد.
مولف در پیشگفتار کتاب "استعاره و ترجمه" میگوید: "اینجانب حین تالیف و تحقیق و ترجمه مطالبی گرد آوردم که بتواند تا حدی راهگشای این رشته باشد.کتاب با "روششناسی پیشنهادی ارزیابی ترجمه ادبی" شروع میشود که بحثی کلی در ارزیابی ادبی است. در ایران معمولا انتقاد از ترجمه، خالی از حب و بغض نیست، بیشتر نظریست و سلیقهای و عاری از معیارهای ملموس. اگر هم به ندرت چنین باشد، حداکثر از سه سطح واژگان، دستور، و سبک فراتر نمیرود. در این گفتار برآنیم تا با استفاده از روششناسی پیشنهادی کارمن والروگارسس و دیگران بالاخص پیترنیومارک نوعی روششناسی برای ارزیابی ترجمه ادبی پیشنهاد نماییم تا اظهارنظرها در مورد ترجمه منطقی، مستدل، ملموس و قابل اعتماد باشد نه سراسر دشنام یا تعریف و تمجید یا راه میانه و محافظهکارانه یکی به میخ و یکی به نعل زدن......
متون کهن، به ویژه متون پیش از حمله مغول، همچون گنجینههایی از واژهها و اصطلاحات، پشتوانهای استوار برای زبان فارسی امروز به شمار میآیند. گونهکهن بسیاری از واژهها را میتوان در این متن بازجست. بسیاری از واژهها، که امروز نشان آنها را تنها میتوان در فرهنگهای لغت جست، در متنهای قدیمی یافت میشوند. حتی گاهی میتوان واژههایی در این کتابها پیدا کرد که در فرهنگهای موجود اثری از آنها نیست. در این میان، جایگاه متنهای کهن علمی، از آن روی که سرشار از اصطلاحات علمیاند، در روزگاری که نقش زبان فارسی به عنوان زبان علمی در هجوم واژههای دانشهای گوناگون رو به ضعف مینهد، در خور توجه است. درست است که بسیاری از مفاهیم دانشهای قدیم امروز نادرست و خرافی به شمار آمده و منسوخ شده است، اما میتوان از واژههای علمی کهن به عنوان قالب و ظرفی برای مفاهیم علمی روز استفاده کرد.
مثنوي مولوي از آثار ارزندهاي است که ميتواند از زاويه روانکاوي بررسي شود. از ميان روانکاوان و روانشناسان، نظريات کارل گوستاو يونگ با آثار عرفاني، داستانها و اسطورهها قابل تحليل است. آنچه يونگ را به مولانا نزديک ميکند اهميت و ارزشي است که وي براي خودآگاهي و کمال قايل است و اين همان چيزي است که مولانا در سراسر مثنوي انسان را به سوي آن فرا ميخواند. همچنين شناخت مولانا از جنبههاي پنهان روان آدمي که از مباني و اصول نظريات يونگ است، به رغم عدم تفکيک، طبقهبندي و نامگذاري اين جنبهها، در ايجاد اين پيوند و سازگاري موثر است. در اين مقاله جنبههاي نمادين داستان مرد اعرابي درويشي که کوزه آبي براي خليفه برد و ماجراي او با زنش تحليل و بررسي ميشود. نگاه به ظاهر متناقضي که مولانا و مرد درويش نسبت به زن دارند ميتواند ريشه در کشمکش موجود در بخش ناخودآگاه روان انسان و کهن الگوي آنيما و دوگانگي آن داشته باشد. همچنين به ساير نمادهايي که به نوعي با روان انسان در ارتباطاند، اشاره ميشود.