نحویان از همان آغاز پیدایش نحو، به تدوین قواعد زبان عربی که قرآن به آن نازل گشته بود، همت گماشتند. آنان در این راه، چند اصل را مورد توجه قرار دادند: 1) برای تدوین قواعد نحو، تنها به زبان قبایل فصیح و اصیل عرب و نیز راویان مورد وثوق استناد کردند. 2) قواعد نحو را بر لغت «مطرد» و غالب در میان عربها بنیان نهادند و هر چه غیر آن را «شاذ» و نادر دانستند و تنها به ثبت آنها اکتفا نمودند و از نمونههای شاذ و نادر پیروی نکردند. 3) با استخراج قواعد زبان از کلام «مطرد» و غالب عربهای فصیح، کلام غیر منقول را بر کلام منقول حمل کردند و از این طریق، کلام منقول را قیاسی برای نظایر و امثال آن نمونهها قرار دادند. «ابوعلی فارسی» از بزرگان نحو در قرن چهارم، در خصوص سماع و قیاس، بر این قول بود که قواعد نحو را باید تنها از لغت غالب در میان عربها استنباط نمود و لغت شاذ را تنها میتوان به کار برد ولی از قیاس بر آن باید پرهیز نمود. او همچنین از استشهاد به حدیث پیامبر (ص ) ـ جز در چند مورد خاص ـ و نیز شعر شعرای «مولد» اجتناب میکرد. «ابوعلی» سماع را برتر و مهمتر از قیاس میشمرد و معتقد بود نباید قیاس را، هرچند درست باشد، بر سماع و لغت غالب، ترجیح داد.
در کتاب "تاریخ نحو "ابتدا کلیاتی در باب علم نحو، جمع و تدوین لغت، پیدایش نحو، واضع نحو، و مراحل پیشرفت علم نحو درج میگردد ;سپس وضعیت نحو در کوفه و بصره بررسی میشود ;همچنین عالمان نحو در دو مکتب کوفی و بصری، طی قرون اولیه، معرفی میگردند .در بخش دیگر کتاب به اختلافات نحویان و موارد اختلاف آنان در نحو عربی اشاره شده است .نحو در بغداد، نحو در اندلس و مغرب، نحو در مصر و شام، و معرفی آثار برجسته علم نحو از دیگر مباحث این کتاب هستند .
کان الهدف من هذه الدارسة، هی ابراز و اظهار علمیة السمین الحلبی و لاسیما أن تفسیر الدر المصون أجریت علی دراسات کثیره، لکنه لم یدرس فی التأویل النحوی. لقد اقتضت طبیعة البحث والدراسة بعد استکمال مادته أن یقسم علی تمهید و اربعة فصول تناولت فیها: التمهید: حیاة السمین و شیوخه و آثاره العلمیة و مذهبه النحوی. تناولت فی الجزء الثانی من التمهید التأویل لغة و اصطلاحا و آراء العلماء فی التأویل والتأویل النحوی. درست فی الفصل الاول الحذف فی الاسماء والافعال والجمل والحروف. اما الفصل الثانی فتناولت الحمل والتضمین و کان الفصل الثالث للزیادة و هی فی الحروف والاسماء والجمل و خصصت الفصل الرابع للتقدیم والتأخیر.
متنبی از سالی 337ه .ق تا 346 در خدمت سیفالدوله حمدانی بوده و در این مدت در فن رثا مجموعأ شش قصیده گفته است. در پنج مرثیه از این مراثی، هر چند ابیات نغز و نیکو فراوان است ولی بهترین قصایدی نیست که در رثاگفته است. زیرا متنبی بیشتر این قصاید را برای انجام وظیفه گفته نه به حکم احساس و عاطفه و سوز درون. وی در این قصاید به هنر و عقلش بیشتر پناه برده تا دل و احساسش، از همین رو شنونده درآنها احساس سردی میکند. اما باید قصیدهای را که در رثای خوله ساخته است از بقیه قصاید استثنا کنیم؟ زیرا این قصیده را هنکامی گفته که جدایی وی از سیفالدوله به درازاکشیده، شوقش به وی زیاد گشته و حوادثی که برای هر دو پیش آمده، آن دو را به یکدیگر نیازمند ساخته است. وی در این قصیده به عقلش ـ خصوصأ عقل فلسفیاش ـ تکیه نموده و به بسیاری از حکم شایع میان ملتها پناه برده و آنها را در قالبی موجز و دقیق ریخته است به گونهای که به صورت امثال سائره در آمده و در هر زمان و مکان برای تسلیت گفتن صلاحیت دارد.
در این مقاله به مواردی از قبیل: تعریف کنایه، معنای لغوی و اصطلاحی کنایه، مراد از لازم در باب کنایات، اصطلاحات کنایه، اقسام کنایه به اعتبار مکّنی عنه، کنایه تمثیلی و اسباب بلاغت کنایه اشارت رفته، هرکدام از آنها با مثالها و شواهد گوناگون تفسیر شده است.