بهرهگیرى از رویدادها و شخصیتهاى تاریخى توسط درامنویسان با تلفیقى از التزام به واقعیات روى داده و آزادى عمل در خلق درامهایى متناسب با روحیات و افکار نویسندگان آن، شکلدهنده نوع ادبى خاصى به نام درام تاریخى است. اگرچه این نوع ادبى در تاریخ ادبیات آلمان، تا قبل از دوره "توفان و طغیان"، داراى هویت بود، ولى از جایگاه ویژهاى برخوردار نبود. در این دوره، درام تاریخى آلمان با الگوگرفتن از درامهاى تاریخى بىنظیر ویلیام شکسپیر، که به خصوص یوهان ولفگانگ فون گوته، نویسنده نامدار آلمانى، از او الهام گرفت، به اوج شکوفایى خود رسید. در کنار گوته، نویسندگانى چون فریدریش فون شیلر و هاینریش فون کلایست نیز به درام تاریخى آلمان هویت خاصى بخشیدند. در دورههاى "کلاسیک" و "رمانتیک" درام تاریخى آلمان به حیات خود ـ البته نه به شکوفایى دوره "توفان و طغیان" ـ ادامه داد. تاثیر عظیم شکسپیر بر درام تاریخى آلمان در دورههاى بعدى کمرنگتر شد، اما این تاثیر تا شروع عصر فناورى و گرایش به مدرنیسم پابرجاى ماند، به طورى که نویسندگان دورههاى مختلف ادبى از آثار شکسپیر در خلق درامهاى تاریخى نصیب بسیار بردند.
راندن شاعران از جمهوريت افلاطون براي ايجاد جامعهاي عاري از مسووليتگريزي، نخستين گام در نوشتههاي فلسفي نظرورزانه غربي در انتقاد از هنر و ادبيات است. از ديدگاه افلاطوني، نگارش «غيرمسوولانه» غيرعقلايي ـ كه شعر به دليل ماهيت الهامي تبلور جدي آن است ـ نظام اجتماعي ايده آل يونانيان را ميآشوبد و بايد از آن به نفع نوشتار فلسفي نظرورزانه ـ كه عقلايي و حقيقت جوست ـ دوري كرد. با وجود ممکننبودن تعيين دقيق درستي و نادرستي اين نظريات، آنها در طول تاريخ به شكلهاي مختلف بيان شده و هنرمندان مسببان اصلي بحرانهاي جوامع بشري تلقي شدهاند. در اين مقاله، با توجه ويژه به دوره مدرن، درباره اين موضوع بحث ميشود كه به دليل نقصان در «گفتمان فلسفي» غرب، نوشتههاي فلسفيِ به ظاهر «مسوولانه» آنها، خود خطرناك و عامل بحرانهاي سياسي و اجتماعي بودهاند؛ شايد نگارش برآمده از «گفتمان ادبي» بتواند نقش «مسوولانهتري» داشته باشد.
صدای ایبسن در دشمن مردم، که در سال 1882 منتشر شد، از نخستین صداهایی بود که به نفی دو باور که عزیزترین باورهای ذهن لیبرال قرن نوزدهم بودند بلند شد: یکی این باور که جامعه به طور کلی متولی واقعی ارزشهای انسانی است نه فرد، و دیگر اینکه «حقیقت» وقتی معلوم شد، مطلق است. دکتر استوکمان هیجانزده اعلامک کرد: «حق هرگز با اکثریت نیست. حق با من است ـ من و یکی دو فرد دیگر چون من» و بعد هم تصریح کرد که ذات حقیقت اساساً ناپایدار است: «عمر حقیقی که به طور عادی شکل گرفته حدوداً هفده یا هیجده سال و دست بالا بیست سال است».
مأخذ و منبع تهیه و آمارها و نمودارهای این تحقیق «فرهنگ شاعران کودک و نوجوان» است که در شماره اول پژوهشنامه به چاپ رسید. این تحقیق سالهای 1329 تا 1374 را در بر میگیرد و آمارها و نموارهای ارائه شده در دو مقطع زمانی قبل و بعد از انقلاب تهیه و تنظیم شده است.
برشت در ادبيات غنايي خود در ارتباط با اوضاع سياسي، اقتصادي و اجتماعي زمان اشعاري ميسرايد که هم بيانگر تفکر وي در تئاترروايي است و هم خواننده را به چالش با مسايل روز وا ميدارد. اين سير تفکر برشت در ادبيات غنايي که در اين مقاله به بحث و بررسي گزارده ميشود، گوياي آن است که اشعار اوليه برشت، بيانگر گرايشهاي نيهيليستي، آنارشيستي و اکسپرسيونيستي و به سخريه گرفتن شيوه زندگي بورژوازي است که اين نمودها از ويژگيهاي نمايشنامههاي آغازين اوست. اشعار برشت در اواسط دهه سي گرايشي مارکسيستي مييابد که در آنها به بعد عقيدتي وي، يعني تعميق ديدگاههاي مارکسيستي، توجه خاصي نشان داده شده است. برشت در دوران هجرت، براي مبارزه با حاکميت فاشيستي شيوه جديدي در ادبيات غنايي خود دنبال کرد و بر خلاف اشعار اوليه که مبتني بر شعر سنتي، داراي فرم ثابت و اوزان شعري بودند، از شعر بدون قافيه و ريتم بي قاعده سود جست، چرا که معتقد بود، چنين اشعاري براي مسايل سياسي، اجتماعي و اقتصادي روز مناسبترند. گرچه اولين اشعار پس از جنگ جهاني دوم نيز بيانگر تفکرات سياسي برشت بودند، اما در اواخر عمر هنري برشت، عشق نيز تا حدودي جاي پايي در ادبيات غنايي وي باز کرد.