سوررئالیسم از جمله مکتب¬های غربی است که بر شعر معاصر ایران، تأثیر فراوان نهاده است. جریانهای «موج نو» و «حجم¬گرا»، بیش از سایر جریان¬های شعر معاصر از این مکتب تأثیر پذیرفتهاند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر سوررئالیسم بر جریان¬های شعری موج نو و حجم¬گرا در ایران است. این مقاله می¬کوشد اثبات کند که این جریان¬ها از نظر تصویر، زبان، موسیقی و تفکر، کاملاً تحت تأثیر مکتب سوررئالیسم بوده¬اند. نگارنده در ابتدای این مقاله، نگاهی مختصر به جنبش سوررئالیسم و اصول این مکتب ادبی داشته، سپس به جریان¬های شعری موج نو و حجم و نیز اصول مطرحشده در آنها پرداخته است. در بحث اصلی مقاله، به ویژگی¬های مشترک شعر حجم و سوررئالیسم، از نظر تصویر، زبان، موسیقی و تفکر فردگرایی توجه شده است. در این مقاله اثبات شده است که ویژگی¬های تصویری، زبانی و موسیقایی شعر حجم تماماً در اشعار سوررئالیستی مشاهده می¬شود که عبارتاند از: کشف روابط و مناسبات جدید و تجریدی میان اشیا، ایجاد تصاویر پارادوکسی و متناقضنما، استفاده از زبان پیچیده و مبهم، آشناییزدایی و هنجارگریزی نحوی و گرایش به زبان نثر.
نویسنده در این کتاب کوشیده تا تفاوت اساسی میان هنر کهنه و هنر نو را بازشناسی کند. در این راه نخست سیر هنر از صورت ابتدایی و جادویی تا شکل والای آن را در دو بخش جداگانه «هنر نخستین» و «هنر نوین» بررسی کرده و ویژگیهای هنر نوین را که تخیل و عصیان هستند، در برابر ویژگیهای هنر نخستین که تقلید و تسلیم هستند، نهاده و دریافته که تخیل پدیدآورنده زیبایی به طور کلی است. اما از آنجا که تخیل خود بر دو گونه ابتکاری و انفعالی است، زیباییشناسی نیز دوگونه میشود؛ یکی زیباییشناسی طبیعی که از تخیل انفعالی نشأت میگیرد و دیگری زیباییشناسی هنری که در تخیل ابتکاری سرچشمه دارد.
جان ویلیان تاویل سالیوان فرزند یک ملاح فقیر ایرلندی در 1886 در ایرلند زاده شد و در 1937 در انگلستان درگذشت. در رشته ریاضیات و فلسفه علم از صاحب نظران بنام این قرن است و در این زمینه آثار مهمی دارد چون تاریخ ، ریاضیات در اروپا (1925) و علم یک دید جدید (1935). سالیوان به موسیقی، به ویژه موسیقی بتهوون، عشقی وافر داشت و کتاب سلوک روحی بتهوون او یکی از معتبرترین و در عین حال دلچسبترین آثاریست که تاکنون درباره بتهوون نوشته شده است. سالیوان در این کتاب گزارشی دقیق از سیر و سلوک معنوی بتهوون بدانگونه که در موسیقیاش منعکس است، بدست میدهد. یگمان سالیوان موسیقی از بیانی غنی برخوردار است و زبانی است که میتوان با آن سخن گفت و فلسفه و اندیشه و بینش خود را نسبت به زندگی با آن بیان داشت. بتهوون بیش از هر موسیقیدان دیگر در آثارش چنین کرده است و قدم از «موسیقی ناب» فراتر گذارده، بینش خود را از زندگی به زبان موسیقی بیان داشته است. فصل نخست کتاب سلوک روحی بتهوون که ترجمه آن ذیلا میآید و درباره «ماهیت موسیقی» است کلاً اختصاص به اثبات همین نظریه دارد.
در اين مقاله به بررسي ريختشناسانه شعر «کتيبه» اخوان ثالث پرداختهايم. به اين منظور، نخست به تعريف ريختشناسي پرداختيم، سپس روايت اسطورهاي «کتيبه» را از منظر اين نظريه، مورد تجزيه و تحليل قرار داديم و به خويشكاريها، شخصيتها و حرکتهاي روايت تقسيم كرديم. «كتيبه» از شعرهاي روايي اخوان است كه شكلي نمايشي و دراماتيک دارد. شيوه روايت و داستانپردازي در اين شعر به گونهاي است كه شاعر با توصيفهاي خود، فضايي ميآفريند كه خواننده از زاويه ديد دلخواه او به اجزا و عناصر داستان بنگرد. از بيست و سه خويشکاري موجود در «کتيبه»، هجده خويشکاري اصلي و پنج خويشکاري، فرعي است. خويشکاريهاي «خبردهي»، «خبرگيري»، «فريبکاري»، «فريبخوردن» و «غيبت» فرعي و بقيه خويشکاريها اصلي هستند. خويشکاريهاي «مصيبت» و «عمل قهرمان» در کل روايت تکرار ميشوند. در نگاهي کلي ميتوان جنس شخصيتهاي «کتيبه» را به دو دسته انساني و طبيعي (تخته سنگ و زنجير) تقسيم كرد. در شعر روايي «کتيبه»، پنج شخصيت انجامدهنده خويشکاريها هستند. در اين شعر روايي، سه حرکت وجود دارد که اين حرکتها با تعادل حکايتها در پيوند هستند.