ما، خام و یاوه میاندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطورهها در همان روزگار کهن و اسطورهای، به زیر خاک فرورفتهاند؛ و در سایههای دامنگسترِ تاریخ و گردهای گیتینورد هزارهها گم آمدهاند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطورهها، لیک به فرماندهی کهن نمونهها، ناخواسته، به سامان میرسد؛ و آسمانخراش میلاد، یکی از آنهاست. این جستار، آسمانخراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحثهای اسطورهشناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازشخیز ایرانی و نامه ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای این کار، روش نقد اسطورهشناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جستار، از نمای بیرونی آسمانخراش میلاد، نقدی اسطورهشناسانه را بر آن پی میریزد و بدنه اصلی ستونی(= عمودی)، و ساختمان گویوار فرازین آسمانخراش، و گَردان بودن خوانسرای(= رستوران) آن را بر بنیاد کهن نمونههای کوه ـ غار و دایره رمزگشایی میکند.
کتاب اساطیر یونان اثری است از ف. ژیران به ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور و چاپ انتشارات مکتوب. کتاب حاضر به معرفی اسطوره های یونانی که موجوداتی فرازمینی با ویژگی های شگفت آور بودند می پردازد و تحلیلی از تاثیراتی که این اسطوره ها بر فرهنگ بشری و ادب و هنر یونان و جهان برجای گذاشته اند ارائه می دهد. “اساطیر یونان” مطالبی درباره چگونگی پیدایش ایزدان و اطلاعاتی پیرامون ایزدان زمین، ایزدان قهرمان و اسطوره هایی چون آتنا، هرا، آپولن، هرمس، آرس، آفرودیت، پوزئیدون، ایزدبانوی جهان زیرین و… در اختیار می گذارد و داستان ها و افسانه هایی را که پیرامون آن ها وجود دارد ارائه می دهد.
رامایانا، صحیفه مقدس هندوان شمرده میشود. همانطور که در خانه هر ایرانی، یک مجلد از دیوان حافظ وجود دارد، خانه هیچ هندو مسلکی نیست که نتوان کتاب رامایانا، یا نقش و نگاری از این اسطوره را در آن مشاهده کرد. این کتاب برای هندوها، هم به منزله اثری آسمانی و مقدس محسوب شده و هم اثری ادبی و عاشقانه و در عین حال اخلاقی، که بیانگر تاریخ و تمدن هند باستان است و دربردارنده شکوه حماسههای این دیار در هزاران سال پیش. ترجمه منظوم فارسی ملا مسیح پانیپتی از این شاهکار، خود شاهکار دیگری بوده که شایسته معرفی به جامعه ادبی جهان، بویژه فارسی زبانان است. رامایانا، داستانِ عشق رام و سیتا در ادبیات هند همان قدر ارج و شهرت دارد که لیلی و مجنون در ادب عرب و فرهاد و شیرین در ادب پارسی. حتی اگر بیشتر دقیق شویم، در مییابیم که اشتهار و ارزشِ این قصه، بسی بیشتر از همتایان ایرانی و عربی خویش است.
سنجیده و بَوَندهتر (ـ کاملتر) آن مینماید که ما در بحثهای اسطورهشناختی سنجشی (ـ تطبیقی) به پهنة بَوَندهتر آن، یعنی نقد اسطورهشناختی سنجشی بپردازیم و تنها در نمایاندن همانندیها و همسانیهای دو یا چند اسطوره باز نماییم؛ که به نقد و گزارش آنها بپردازیم. این جُستار، دو قهرمان اسطورههای ایرانی و یونانی، «فریدون و تزه» را به دبستان نقد اسطورهشناختی ژرفا برده، و پس از سنجشی در میانة این دو قهرمان و رسیدن به پنج زینه (ـ مرحله) رشدِ همسان در آنها، هر کدام از این زینههای پنجگانه رشد را به ژرفی و گستردگی میگزارد و در فرجام، این پنج زینه را چونان کهن نمونهای، نیز چونان ریختاری (ـ فرمولی) قهرمانساز مینماید.
هر داستانی از شاهنامه را، آنزمان که پوستۀ تُنُک و نهچندان ستبر و استوارش را از هم فروشکافیم، بیهیچ شک و گمانی به اسطوره خواهیم رسید؛ چراکه نامه شگرف شاهنامه، یکسره از اسطورهها وام ستانیده است. یک اسطورهشناس کارشناس و ویژهدان، هیچگاه در برخورد با متنی پهلوانی، چونان شاهنامه، فریفته رنگرنگی و فریبایی داستانها نمیشود و با ژرفنگری و نازکبینی، به درون داستانها راه میجوید و آنها را میگزارد. این جستار هم، داستان سیاوش را فرومیشکافد، به ژرفای آن راه میبرد و در آن نهانیها، به اسطورهای زردشتی دست مییازد و دلیل ناسوزندگی آتش و نسوختن سیاوش را اسطورهشناسانه برمیرسد و کندوکاو میکند. برپایه این جستار، اردیبهشت نماد مینویِ راستیِ اهورامزداست و آتش، نمود مادی اردیبهشت بر زمین. از دیگرسو، گوهر فرّه از آتش است و سیاوش نیز پادشاهی است فرهمند و از جنس آتش (نماد راستی)؛ و آتش هیچگاه آتش را نمیسوزاند.