بهرهگیری از زبان نمادین یا رمزی همواره مورد توجه شعرا، نویسندگان و هنرمندان بوده است. ظرفیت بالای عنصر زیبایی بخش رمز، به همه انواع ادب حماسی، غنایی، عرفانی، نمایشی و تعلیمی امکاناتی فراوان داده است تا شاعر، نویسنده و هنرمند بتواند اثری از هر نظر برجسته و متمایز بیافریند. ادبیات عرفانی جولانگاه و پهنه زبان نمادها است و عرفا برای بهرهگیری بیشتر از مفاهیم واژگان و موضوع «غیرت عرفانی» و اینکه افراد بیگانه و غیر اهل نتوانند به مقصود آنان پی ببرند، از این زبان استفاده میکنند. زبان نشانهها ـ که در رمان کیمیاگر از آن به روح جهان، زبان روح، رویای شخصی، اصل مطلوبیت، مکتوب و عشق یاد شده است ـ مهمترین عنصر سازنده این رمان است. در این میان آشنایی نویسنده با عرفان مشرق زمین، به ویژه عرفای اسلامی و ایرانی، و در نهایت تاثیرپذیری از آنان، موضوعی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
علامه ذوفنون «شيخ محمد علي حزين لاهيجي» عالم، عارف، شاعر و مبارز خستگي ناپذير به سال 1103 هـ.ق در اصفهان زاده شد، و در سال 1180 به لقاءاللّه پيوست و در آرامگاهي كه از قبل در محله «فاطمان» بنارس براي خود در نظر گرفته بود به خاك سپرده شد. حزين با سفر به شهرهاي مختلف ايران و شبه قاره و حجاز و عراق، از هر خرمني خوشهاي چيد تا علاوه بر آثار ارزنده ادبي، تاريخي، مذهبي و عرفاني، ديواني كه هر ورقش دفتر معرفتي است فراهم آورد. وي علاوه بر اينكه بااداي احترام نسبت به والدين و استادان خود، توفيقات خود را مديون زحمات ايشان ميداند، بركت يافتن وقت، اشتياق به مطالعه بويژه مطالعات سحر گاهي و اهتمام در ترك لذات را از عنايت الهي و مايه اصلي توفيق خود ميشمارد و بدين نعمت شكر گزار است. گويي اين وسعت وقت با وسعت نظر وي توام شده كه بر اثر سير و سفرها و زندگي پر ماجرا در محيط هند و مشاهده همزيستي فرقههاي مختلف، بدور از تعصب معتقد است كه هر كس راهي به خدا راهي به خدا دارد و به حكم «الطرق الي الله بعدد انفس الخلايق».
کتاب کیمیاگر یکی از ده کتاب پرفروش جهان از آثار پائولو کوئیلو در سال 1998 بوده است. آثار او در بیش از صد کشور منتشر و به چهل و دو زبان ترجمه شده. بیشتر از بیست و سه میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته و او دومین نویسنده پرفروش جهانی در سال 1998 بوده است. خلاصه داستان: چوپان جوانی به نام سانتیاگو از اهالی روستایی در اندلس اسپانیا دو بار در خواب میبیند که در اهرام مصر گنجی نهفته وجود دارد. وی برای پیدا کردن گنج گوسفندان را فروخته و راهی آن دیار دور دست میگردد. در طی سفر وی با هدایت پیر راهنما با حوادثی روبرو میگردد که باعث پختگی و نهایتاً رسیدن به عشق حقیقی الله میشود.
«گاو»، اثر غلامحسين ساعدي و «مسخ»، نوشته فرانتس کافکا از جمله آثار داستاني کوتاه معاصر به شمار ميروند که داراي ژرفساختي کاملا شبيه به يکديگرند. اين دو اثر در واقع بياني اکسپرسيونيستي از جامعه عصر ساعدي و کافکاست که ميکوشد با رويکردي جادويي، رئاليسمترس و خفقان و استبداد حاکم بر ايران بعد از کودتاي 28 مرداد و پراگ 1900 را به تصوير کشد. اين دو اثر، با وجود داشتن ژرف ساخت يکسان، در حوزه شيوه شخصيتپردازي، کاملا با يکديگر متفاوتاند، کاربرد گفتگو در مقايسه با ساير شگردهاي پردازش شخصيت، بسامدي بسيار اندک در اين مسخ دارد و در مقابل، توصيف با دامنه کاربرد وسيع، منطق حاکم بر شيوه شخصيتپردازي آن به شمار ميرود. «مسخ» به عنوان يکي از آثار برجسته ادبيات جهان، مورد توجه بسياري از ناقدان و نويسندگان از جمله ولاديمير ناباکوف قرار گرفته است. درباره «گاو» اثر ساعدي نيز بسياري سخن گفتهاند اما در هيچ يک از آثار مذکور، به طور مبسوط به بررسي شگردهاي شخصيتپردازي در داستان کوتاه «گاو» و مقايسه آن با «مسخ» کافکا پرداخته نشده است؛ از اين روي، در پژوهش حاضر عوامل موثر در پردازش شخصيت در دو اثر داستاني «گاو» و «مسخ» مورد بررسي و مقايسه قرار گرفته است.
در خوانش نخست از هفتخان رستم و هفتخان اسفنديار که دو تجلي از کهنالگوي آييني باززايي (تولد مجدد) به شمار ميروند، چنين به نظر ميرسد که اين دو بخش از شاهنامه، جز در خان سوم (مبارزه با اژدها) و خان چهارم (مبارزه با جادوگر)، کاملا با يکديگر متفاوتند؛ اما واکاوي مفاهيم نمادين مربوط به خانهاي دو قهرمان اساطيري شاهنامه، گوياي مطالب ديگري است. اين دو سفر با هفت مرحله نمادين، اگرچه به لحاظ روساختي با يکديگر متفاوتند؛ اما به لحاظ ژرفساخت کاملا شبيه يکديگرند. آنچه نمادشناسي خانهاي دو قهرمان به دست ميدهد، حضوري رازآلود و سمبليک از نيروهاي اهريمني خفته در پس لايههاي ناخودآگاهي است که در هيات شير، گرگ، اژدها، جادوگر، ديو و ... رستم و اسفنديار را به نبردهاي دشوار و جانکاه، اما ناگزير ميکشاند؛ چراکه تنها در صورت رويارويي با اين اهريمنان ديوسيرت و نابودي آنهاست که دستيابي به درونيترين لايه ناخودآگاهي؛ يعني «خود» براي دو قهرمان ممکن ميگردد تا بدين ترتيب در پايان موفقيتآميز اين سفر نمادين، گوشه چهارم روان ناخودآگاه به دستياري آنيما، به سه گوشه اضافه شده و تماميت و کمال مورد نظر براي رستم و اسفنديار حاصل شود.