روستای دوان در 12 کیلومتری شمال کازرون و در منطقه کوهستانی زاگراس در دامنه کوه دوان واقع است. تاریخ این روستا بسیار کهن و طبق اسناد و شواهد مکتوب از قرآن چهارم هجری قمری به بعد سابقه آن به پیش از اسلام میرسد. همیشه تنها منبع درآمد مردمش از راه کشاورزی و فروش محصول تاکستانهایی بوده که به صورت دیم در مناطق سه گانه دشت، کوهپایه و کوهستان برداشت شده است. این تاکستانها دور تا دور روستا را تا شعاع چند کیلومتر پوشانده و سابقه بعضی از آنها به هزار سال میرسد.
این کتاب افزون بر مقدمه، شامل دو فصل است؛ فصل اول واژه نامه و فصل دوم واژههای ویژه، واژههای مربوط به خرما و مفاهیم در ارتباط با آن و درخت خرما، وزنها و بازیها. واژهنامه به صورت فارسی ـ گویش تنظیم شده است. برابرهای گویشی به ترتیب الفبای لاتین و نام گویشها به ترتیب الفبای فارسی ذیل هر مدخل آمده است. در پیشگفتار کتاب نیز نکاتی در تعریف گویششناسی، ضرورت گردآوری گویشهای ایرانی و همچنین توضیح درباره تحقیقات و نگارشهای دکتر کیا در این حوزه آمده است.
بررسی گویشها کاری پردامنه است که باید در همه نقاط ایران صورت پذیرد تا سرانجام گنجینههای فرهنگ و ادب ایران تاریخی و باستانی که در گوشه و کنار و اذهان و دلهای ساکنان این مرزوبوم برجا مانده، از گزند نابودی برکنار ماند. در این کتاب به بررسی ساخت واژهای گونه رایج در شهر کرمان پرداخته شده است. گونه کرمانی، گونهای از زبان فارسی است که مردم شهر کرمان مرکز استان کرمان بدان سخن میگویند.
«دوانی» یکی از گویشهای استان فارس است که در قصبه کوهستانی دوان، در دوازده کیلومتری شمال کازرون به آن تکلم میشود. این گویش از گویشهای غرب و شمال غربی استان فارس است و در شمال غربی در مجاورت گویش لری ممسنی قرار دارد. این کتاب، نتیجه سالها تلاش در راه گردآوری و تدوین نکات دستوری و واژههای گویشی کهن است که گرچه تا به امروز بر زبان مردم «دوان» جاری است؛ اما بیم آن میرود با توجه به تأثیر زبان فارسی در آینده نزدیک از سر زبانها بیفتد و از یادها برود. این گویش بر اساس شواهد موجود، بازمانده زبانهای فارسی میانه (پهلوانیک، پارسیک) است که باوجود هجوم فرهنگهای غیربومی تا حدودی دستنخورده، بکر و منحصربهفرد باقی مانده است.
کُرُشها که خود را «دارغه darye» نیز مینامند، مردمانی کوچرو هستند که در گذشته شتربان (ساربان) بودهاند. این مردم از قول پیرانشان خود را بازمانده داروغههای دوران صفویان میدانند، اما گذشته از این مفهوم، داروغه به معنی شتربان است. کُرُشها گرچه امروزه شترداری نمیکنند، علی رغم اینکه بسیاری از آنها در حاشیه شهرها و روستا، یا با تشکیل روستاهای مستقل اسکان یافتهاند، شیوه دامداری و زندگی عشایری را رها نکردهند وبه پرورش بز و گوسفند و بعضاً گاو مشغولند. غیر از تعدادی از کُرُشها که هنوز کوچ میکنند و در پی مراتع مناسب در طی سال به سرحد و گرمسیر میروند، تعداد زیادی از آنان در نقاطی از جمله بالاده کازرون، کُرُش آباد منطقه دژگاه فراشبند و دادین و جدول ترکی و شور عبدلخانی در سمت جنوب و شمال بالاده و نقاطی در طول فیروزآباد تا خُنج لارستان و چاه سرخ مرودشت و احمد آباد شیراز پراکندهاند. جمعیت کُرُشی زبانها را میتوان حدود 200 خانوار تخمین زد.