همواره مهمترین دغدغه فرهنگستان در دورههای مختلف، ساختن واژههای فارسی در دو حوزه عمومی و تخصصی بوده است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی (فرهنگستان سوم) واژهسازی را با حوزه عمومی آغاز کرد که ماحصل آن در «فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان: دفتر اول» آمده است. واژهسازی، چون متعلق به ساختواژه است، قاعدتاً باید طبق اصول این حوزه انجام شود. در مقاله حاضر، ابتدا اصول ساختواژی واژهسازی به منزله یک چارچوب تحلیل ارائه میگردد و سپس بر اساس آن، نمونهای از واژههای عمومیِ نوساخته فرهنگستان بررسی میشود تا میزان انطباق آنها با اصول واژهسازی مشخص گردد. بر این اساس، میتوان دلایل یا زمینههای پذیرش این واژههای نوساخته و عدم پذیرش برخی دیگر را دریافت. از آنجا که واژهسازی در حوزه عمومی اولین تجربه فرهنگستان سوم است، تحلیل دلایل یا زمینههای پذیرش یا عدم پذیرش در حکم نوعی محک این تجربه است و، به علاوه، نکات راهگشایی را نیز برای اقدامات و تجربههای آتی عرضه میکند.
کتاب فرهنگستان ایران، واژههای نو که تا پایان سال 1318 در فرهنگستان ایران پذیرفته شده است در سال 1319 توسط انتشارات دبیرخانه فرهنگستان منتشر شده است
این کتاب دربرگیرنده اولین شماره از «نامه فرهنگستان» است که به سال 1322 منتشر شده است. در این کتاب، اساسنامه فرهنگستان ایران مصوب خرداد 1314، اساسنامه انجمن روابط فرهنگی ایران مصوب سال 1321، اساسنامه نامه فرهنگستان مصوب 1321 و همچنین تاریخی از فرهنگستان آورده شده است. دیگر مطالب این شماره به این ترتیب است: فرهنگستان چیست/ محمدعلی فروغی، سه شعر/ رشید یاسمی، گفتار در صرف و نحو فارسی/ جلالالدین همایی، کلمه فرهنگستان/ پورداود، و وقایع فرهنگستان.
پرینس( PRiNCE1978) جملات گسسته را به دو دسته کانون ـ تکیهدار و پیشانگاره ـ اطلاعی تقسیم میکند و معتقد است که این دو مقولاتی متمایز هستند. لمبرکت (LAMbRECHT 1998,2000) باور دارد که آنچه پرینس پیشانگاره ـ اطلاعی میخواند، در حقیقت از جنس همان جملات گسسته کانون ـ تکیهدار هستند، منتها در آنها انطباق کاربردشناختی در جهت مقاصد بلاغی روی میدهد؛ پس جملات گسسته مقولهای واحدند. در مقاله حاضر، از موضع لمبرکت حمایت میشود. به همین منظور، پیکرهای مشتمل بر دویست جمله گسسته از متون نوشتاری زبان فارسی گردآوری شد که نیمی از آن متعلق به متون ادبی از قبیل رمان، نمایشنامه و نثر ادبی است و نیمی دیگر مربوط به متون غیر ادبی مانند متون علمی، تاریخی، خبری و روزنامههاست. براساس دادههای فارسی، استدلال میشود که جملات گسسته دارای ویژگیهای مشترک کاربردشناختی، نحوی و معنایی هستند، پس مقولهای واحدند. بهعلاوه، با اتکا بردادههای فارسی، نشان داده میشود که منظور از انطباق کاربردشناختی چیست و در چه شرایطی روی میدهد. در نهایت نیز هفت دلیل برای وجود انطباق کاربردشناختی اقامه و تعبیر نگارندگان مقاله از انطباق کاربردشناختی در جهت مقاصد بلاغی ارائه میشود. هدف از مقاله حاضر این بوده است که هم توصیفی از جملات گسسته زبان فارسی ارائه شده، هم دو چارچوب نظری عمده برای توصیف جملات گسسته محک زده شود. همچنین، این هدف جنبی و در عین حال بسیار مهم دنبال شده است که جای خالی مطالعات ساختار اطلاعی در حیطه دستور پژوهشی و دستورنویسی زبان فارسی نشان داده شود.