پستمدرنیسم در شمارِ سومین دوره از ادوار سهگانه تاریخ تفکر انسانی است. در این دوره که از پایان قرن نوزدهم تا به امروز را دربرمیگیرد، «خلق واقعیت جانشین کشف واقعیت» میشود. این جریان به منزله شکلِ انقلابی، افراطی و اغراقآمیز مدرنیسم است و عموماً به بخشی از اَشکال فرهنگی اطلاق میگردد که مشخصههایی همچون بازتابندگی، طنز تلخ و آمیزهای از هنر عامهپسند و هنر رسمی را به نمایش میگذارد. این مقاله در پی آن است تا با نقد و تحلیل یکی از متون نوین ادب عربی با نام «کولاج»، ویژگیها، نشانهها و عناصر تشکیلدهنده پستمدرنیسم در قالب و محتوای آن را نشان دهد و ردّ پای این جریان را در متن یادشده ، به عنوان نمونهای از آثار جدید ادبیات عربی، پیگیری نماید. محتوای این متن، مانند دیگر متنهای پستمدرن، به خوبی در دسترس و قابل فهم نیست. شخصیتها، زمان، مکان و دیگر عناصر موجود در متن به راحتی به خواننده نمایانده نمیشود و بطور کلی نمیتوان به طور قطع اظهار نظر کرد که این متن از جه سخن میگوید، به دیگر عبارت خوانشهای متعددی از آن قابل تصور است. استفاده از ژانرهای مختلف ادبی نیز به پیچیدگیهای متن افزوده است و بهرهگیری از نشانههای ظاهری آثار پسامدرن فهم «کولاج» را دشوارتر ساخته است.
قصیده «لامیة العجم» سروده طغرایی شاعر ایرانی عربیسرای، در اواخر قرن پنجم هجری از قصیدههای ممتاز و مشهور و به تعبیر قدیم از امهات قصاید ادب عربی است. مشهورترین شرح لامیه با عنوان «الغیث المسجم فی شرح لامیة العجم» از صلاحالدین صفدی است.
قصیده «لامیة العجم» سروده طغرایی شاعر ایرانی عربیسرای، در اواخر قرن پنجم هجری از قصیدههای ممتاز و مشهور و به تعبیر قدیم از امهات قصاید ادب عربی است. مشهورترین شرح لامیه با عنوان «الغیث المسجم فی شرح لامیة العجم» از صلاحالدین صفدی است.
موسيقي، يكي از اسباب و علل مقبوليت شعر نزد خواننده و شنونده است. اين پديده در شعر جهاني، كه در بيشتر زبانهاي دنيا شناخته شده، به چشم ميخورد. هر شعري، به عنوان يك پديده جهاني و در عين حال ملي و محلي، ميزان توفيق و ماندگاريش بستگي به ميزان بهرهمندي آن از موسيقي دارد. موسيقي شعر، داراي دامنه پهناوري است. وزن و منشا آن در ميان ملل مختلف ممكن است سرچشمههاي گوناگون داشته باشد، چنانكه در شعر عرب ميتوان آنرا به آهنگ پاي شتران كه در صحرا گام ميزنند نسبت داد اگر چه شاعران عرب غالبا استفاده از شكل تفعيله را اختيار نموده و در مواردي اندك ميان شكل سنتي و نوين آن تلفيق ايجاد نمودهاند ولي از تواناييهاي موسيقي سنتي نيز بهرهمند بودهاند. اين پديده، در شعر فلسطين هم قابل ملاحظه بوده و شاعران به خود اجازه دادهاند از آزادي ساختار موسيقي برخوردار باشند. خواننده قصايد سميح القاسم بعنوان يكي از شعراي فلسطيني، با اندكي ذوق و معلومات قادر به تشخيص موسيقي بيروني و دروني آنها خواهد بود.
فمینیسم، جنبشی سازمان یافته برای دفاع از حقوق زنان است که ریشههای آن به دورههای روشنگری اروپا و بیداری آن از خواب قرون وسطی میرسد. این جنبش در سراسر تاریخ طولانی خود، خواهان براندازی نظام مردسالار و از بین بردن سیطره تبعیض جنسی بوده است. فمینیسم به طور رسمی فعالیت خود را از اواخر قرن هجدهم میلادی آغاز نمود و از آن پس نیز دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر نهاد. سه موج مشهور این نهضت از مهمترین فعالیتهای آن به شمار میرود که "حفظ حق رأی برای زنان" و "تأکید بر تفاوتها و نابرابریهای نژادی و اقتصادی" از جمله برجستهترین اهداف آن محسوب میشوند. پس از جنبش فمینیسم، نقد فمینیستی نیز در پی انعکاس صدای زنان و تجربیات ایشان در ادبیات برآمد و از نیمۀ دوم قرن بیستم، فعالیتهای خود را آغاز نمود. این نقد در تاریخچۀ خود آثار برجسته نویسندگان مشهوری را تجربه نمود که ویرجینیا وولف و سیمون دوبوار از جمله آنانند. دفاع از مطالبه حقوق زنان، به مرزهای جغرافیایی خاصی محصور نشد و مناطق مختلفی از جمله کشورهای عربی را نیز دربرگرفت. در میان سرزمینهای عربی، مصر نقش متمایزی را ایفا نمو و سه مرحله بومی از نهضت فمینیسم را تجربه کرد. محمد حسین هیکل نویسنده برجسته مصری، از جمله کسانی بود که در مرحله سوم از نهضت یادشده و تحت تأثیر جنبش آزادی زنان، دست به قلم برد و آثار برجستهای از خود به جای نهاد. هیکل با اثر مشهور خود "زینب"، اندیشه فمینیسم را در پس تمامی صحنههای این رمان به نمایش گذارد و به عقیده برخی، افکار پدر نهضت آزادی زنان را بازگو نمود. مقاله حاضر در پی آن است تا ضمن نشان دادن جلوههای فمینیستی رمان زینب، به تحلیل و بررسی آنها نیز مبادرت ورزد.