در تحقیقات تحلیل گفتمان انتقادی اصطلاح تخصصی «ساختهای زبانی ایدئولوژیک» مفهومی بنیادی است که در نزد محققان تحلیل گفتمان مفهومی انتزاعی و مبهم است و تحقیق حاضر با روش تحلیلی ـ توصیفی درصدد حل این مسئله در قالب پرسشهای ذیل است: ساخت زبانی و ایدئولوژی و به دنبال آن ساخت زبانی ایدئولوژیک چیست؟ و چگونه تعریف میشوند؟ چگونه در متون بازنمایی و عینیت مییابند؟ و بالاخره تحلیلگر تحلیل گفتمان انتقادی با استفاده از چه مفاهیم نظری و راهبردهایی میتواند اینگونه ساختها را تحلیل نماید؟ ساختهای زبانی نمودهای عینی نظامهای آوایی و واجی، ساختواژه، نحوی و گفتمانی و کاربردشناختی هر زبان است و ایدئولوژیها، نظامهای عقاید، باورها و باید و ونبایدهایی هستند که منعکسکننده اشتراکات گروههای اجتماعی ـ شناختی میباشند. ساختهای زبانی ایدئولوژیک آندسته از ساختهای زبانی هستند که علاوه بر معنای کنش بیانی در گفتمان خاص معانی کنش منظورشناختی و کنش تاثیری خود را به دست میآورند یعنی این گفتمان با ایدئولوژی خاص خود است که معانی و پیام موردنظر را معین میکند و همیشه ساختهای ایدئولوژیک دارای معانی بیش از صورت زبانی هستند. کلیه متون به صورت بالقوه میتوانند متشکل از ساختهای ایدئولوژیک باشند و تحلیلگر گفتمان انتقادی با بهرهمندی از مفاهیم و راهبردهای زبان شناختی و علوم اجتماعی میتواند تحلیل علمی از متون ارائه نماید، همانطور که در متن مقاله حاضر بر روی عناوین روزنامه به طور عملی ارائه شده است.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
نگارنده ضمن بازخوانی چندین نمایش تعزیه و شبیهخوانی، عناصر مهم تشکیلدهنده تعزیه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و به تحلیل متون و نسخ تعزیه، تاریخچه آن، روانشناسی رنگهای بهکار برده شده در لباس یزیدیان و حسینیان در نمایش تعزیه، ماهیت دینی و مذهبی گفتوگوهای صورت گرفته در تعزیه، برخی از نشانهها و نمادهای بهکار رفته در تعزیه، مفاد مدایح و مراثی سروده شده در تعزیه و ارتباط فرهنگ عاشورا با فرهنگ ظهور و انتظار پرداخته است. جابر عناصری ملقب به «پدر تعزیه دانشگاهی ایران» یکی از محققان و مدرسان پیشکسوت هنرهای آیینی و سنتی ایران است.دکتر جابر عناصری در سال ۱۳۲۴ شمسی در اردبیل به دنیا آمد و پس از طی تحصیلات مقدماتی در شهر اردبیل، تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران و با کسب مقام اول در رشته ادبی به پایان رساند. وی سپس در دانشگاه تهران تا مقطع دکتری فلسفه و علوم تربیتی تحصیل کرده و دوره تخصصی ایران شناسی اجتماعی را در دانشگاه لندن به پایان رساند. جابرعناصری پس از گدراندن دوره تخصصی مردم شناسی در انگلستان با تکیه بر پژوهشهای قبلی خود به تحقیق درباره خاورمیانه، جنوب غرب آسیا به ویژه مسائل فرهنگی ترکیه، ایران و افغانستان پرداخت. وی استاد ممتاز دانشگاههای تهران بود و در کنار پژوهشهای فراوان بیش از 4۰ کتاب در زمینه فرهنگ ایران تألیف کرد.
تحقیق حاضر با اتخاذ روش تحلیلی ـ توصیفی و تبیین برخی از ویژگیهای فعال آوایی و فرایندهای واجشناختی گویش مازندرانی میپردازد. منظور از فرایندهای فعال، فرایندهای واجی از قبیل فرایند تشدید عارضی، همگونی و تضغیف یا نرمشدگی است. گویش مازندرانی در حاشیه سواحل جنوبی وجنوب غربی دریای خزر رایج است. از دیگر گویشهای خزری میتوان گیلگی، تالشی، تاتی و سمنانی را نام برد. در گردآوری دادههای این تحقیق، دادههای زبان پهلوی از فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته دیوید نیل مکنزی و ترجمه مهشید میرفخرایی و دادههای زبان مازندرانی مبتنی بر تحقیق میدانی نگارنده است که خود گویشوار این گویش است.
در زبانشناسی شناختی، وجود رابطه یک به یک بین عناصر جهان خارج و صورتهای زبانی زیر سوال میرود. زبانشناسان شناختی معتقدند که یک موقعیت واحد را میتوان به صورتهای مختلف در زبان بیان کرد و طرق مختلف شناسهگذاری (کدگذاری) یک موقعیت واحد، متضمن مفهوم سازیهای متفاوت است. از سوی دیگر، گاه یک صورت زبانی، مفهومسازیهای متفاوتی را شناسهگذاری میکند. واژه پیش در زبان فارسی، در کنار معانی متعدد مکانی خود، دارای دو معنای زمانی هم هست که به ظاهر با هم متضادند. «پیش» گاه دلالت بر قبل و گذشته دارد گاه به آینده ارجاع میدهد. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که چرا واژه «پیش» در حوزه معنایی زمان، دارای دو معنای کاملاً متضاد است. نگارندگان نشان میدهند که به کمک آموزههای معناشناسی شناختی و به طور خاص، به کمک «استعارههای مفهومی» و «طرحوارههای تصوری» پیشنهادی لیکاف میتوان این واقعیت زبانی را بهدرستی تبیین کرد.