اکبر آزاد در ابتدای کتاب در مورد موضوع کتاب می گوید: این چند سطری است که بیاد استاد بزرگ بی مانند ذبیح بهروز در دو بخش گردآورده و نوشته ام کوشیده ام که در بخش نخست استاد را چنانکه شناخته ام و در بخش دیگر نمونه هایی از آثار جاویدانش هر قدر مختصرتر معرفی کنم و نشان دهم.
صادق هدایت روز ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ دو سال پیش از جنبش مشروطه ایران، در تهران خیابان کوشک بهدنیا آمد. پدربزرگش رضاقلیخان هدایت از رجال دوره ناصری و پدرش رضاقلی اعتضادالملک، رئیس مدرسه نظام بود و مادرش زیورالملک، دختر مخبرالسلطنه. دایی صادق، نصرالملک هدایت در دوران پهلوی ۱۴ بار وزیر و سناتور شد. زیورالملک، فردی تحصیلکرده بود و تمام روزنامههایی آن دوران را میخواند و مانند اکثر خانواده هدایت وابسته به فرهنگ دوره قاجار بود و از دوران پهلوی دل خوشی نداشت.صادق در ششسالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه دارالفنون رفت. هدایت در ۱۵سالگی چشمدرد سختی گرفت و مجبور شد برای بهبود، شش ماه خواندن و نوشتن را کنار بگذارد. این بیماری، او را یک سال از همشاگردیهایش عقب انداخت. در سال بعد، ۱۲۹۸ شمسی هدایت را به مدرسه سنلویی فرستادند. در آنجا درسها را هم به فارسی و هم به فرانسوی تدریس میکردند. هدایت در سال ۱۳۰۴ از سنلویی فارغالتحصیل شد. صادق هدایت نوشتن را از همان دوران مدرسه آغاز کرد و در آن زمان دو جزوه «رباعیات خیام» و «انسان و حیوان» را منتشر کرد؛ رباعیات خیام را در ۱۸سالگی بهسال ۱۳۰۲ و رساله «انسان و حیوان» را که پیشنویسی شد برای اثری درباره فواید گیاهخواری، پنج سال بعد در اروپا. هدایت نخستین داستانش را در اواخر سال ۱۹۲۹ م (۱۳۰۹ ش) در پاریس نوشت و عنوان «زندهبهگور» را بر آن گذاشت. او در سال ۱۹۳۱ م (۱۳۱۰ ش) داستان «سایه مغول» را در مجموعه «انیران» و یک سال بعد ۱۳۱۱ ش مجموعه «سه قطره خون» شامل ۱۱ داستان را انتشار داد. سال ۱۹۳۳ م (۱۳۱۲ ش) داستان «علویهخانم» را که سرشار از توصیفها و محاورههای محلی و معمولی است، چاپ کرد. هدایت علاوه بر داستان نویسی، پژوهش نیز می کرد و کاوش هایش در فولکور فارسی شهرتی همسنگ داستان هایش برایش به ارمغان آورد. احاطه اش بر ادبیات کلاسیک فارسی نیز از جمله در پژوهش هایش درباره خیام و نقد های ادبی اش نیک پیداست.
این کتاب در واقع نقل سفر نگارنده به سمرقند و بخارا است كه اینگونه آغاز میشود: «قریب هزارسال از آن اتراق چهارساله نصربن احمد سامانی در مرغزار كنار بادغیس هرات میگذرد، سران لشگر و مهتران ملک و همراهان امیر، هوای دیار مألوف نمودند و شوق بازگشت به سمرقند و بخارا در جا زنده كردند، استاد ابوعبدالله رودكی سمرقندی را به یاری خواستند تا صنعتی كند در حركت پادشاه به سوی بخارا، رودكی چنگ برگرفت و در پرده عشاق زمزمهای ساز كرد كه : بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی های او زیر پا چون پرنیان آید همی پرواز شماره 504 هواپیمایی هما از طریق عشق آباد عازم تاشكند است و این نام بامسمای عشق در طلیعه سفر، آدمی را به دیارمعشوق میكشاند و باز میگرداند ، صبح بارانی 14 آبان 1376 فرودگاه مهرآباد تهران هم دیدنی و هم فرحبخش است و چه شوق سفری پیدا كردهایم. پرواز، بخارا كجاست؟، بخارا اینجاست، ورود به بخارا، بخارا به روایت چشم، تاریخ سامانیان، دیگر آثار معماری سامانیان، دیگر آثار معماری بخارا، روایتی دیگر از تاریخ سامانیان، كشكول سمرقند و بخارا، سیر دریا، آمو دریا، سمرقند و بخارا در آیینه تاریخ طبری، قند سمرقند، آثار معماری سمرقند، سبک خراسانی و نظم و نثر پارسی، شاهنامه فردوسی ، سوزنی سمرقندی، دقیقی، با مولانا در سمرقند، علوم و عالمان عهد سامانی، ابن سینا و تاثیر سامانیان بر او، تاریخ ماوراءالنهر به روایت زبان شعر، تاریخ تمدن ویل دورانت و ماوراءالنهر تاریخ و جغرافیای ازبكستان، شكوه معماری عهد تیموری، تیمور لنگ در اصفهان و فارس و نادرشاه در ماوراءالنهر از جمله عناوین این سفرنامه است.